آرنولد گزل:از اصل سوگیری نمو گزل تا خودگردانی

آرنولد گزل
0
(0)

آرنولد گزل از پیشگامان روان‌شناسی رشد بود که باور داشت رشد کودک بیشتر تحت تأثیر نیروهای درونی و زیستی قرار دارد تا آموزش و محیط. او معتقد بود که کودکان دارای یک برنامه‌ی درونی هستند که مسیر رشد آن‌ها را هدایت می‌کند. بر پایه‌ی مشاهدات دقیق، گزل اصولی مانند: سوگیری نمو، هم‌آمیزی تقابلی ، عدم تقارن کنشی و خودگردانی را مطرح کرد. نظریه‌ی گزل بر این تأکید دارد که رشد، الگومند، درونی و مرحله‌ای است و کودک در هر زمان فقط تا جایی می‌تواند پیش برود که بدن و ذهنش برای آن آماده باشند.

  • ما دیدیم که ژان‌ژاک روسو معتقد بود رشد انسان بر اساس یک زمان‌بندی طبیعی و درونی شکل می‌گیرد. امروزه به این روند، «رسش زیستی» می‌گوییم. کسی که بیشترین تلاش را برای آغاز مطالعه درباره این فرایند کرد، آرنولد گزل بود.
 
  • گزل در شهری کوچک در ایالت ویسکانسین، بزرگ شد. خودش درباره دوران کودکی‌اش این‌طور گفته:«تپه‌ها، دره‌ها و آب‌و‌هوای زادگاهم فصل‌ها را از هم جدا می‌کردند. هر فصل، لذت‌ها و سختی‌های خودش را داشت و رودخانه هم با آرامش به تماشای این تغییرات می‌نشست.»
 
  • گزل برای توضیح زیبایی‌های رشد کودک، که شبیه فصل‌ها به‌صورت پیوسته و منظم تغییر می‌کرد، از همین سبک نوشتار استفاده می‌کرد.با این حال، او فقط یک نویسنده خیال‌پرداز نبود، بلکه با تلاش‌های زیاد و مشاهده‌های دقیق، رشد کودک را بررسی کرد.
 
  • وقتی ۳۰ ساله شد، با اینکه دکترایش را گرفته بود و روان‌شناس موفقی بود، تصمیم گرفت برای افزایش دانشش درباره رشد زیستی، به دانشکده پزشکی برود.او و همکارانش در کلینیک رشد کودک دانشگاه ییل، طی حدود ۵۰ سال، پژوهش‌های زیادی درباره رشد عصبی–حرکتی نوزادان و کودکان انجام دادند.
 
  • آرنولد گزل همچنین یکی از اولین تست‌های هوش نوزادان را طراحی کرد، و از نخستین پژوهشگرانی بود که از فیلم‌برداری برای ثبت رشد کودک به‌طور گسترده استفاده کرد.گزل از روش تربیتی کودک‌محوری حمایت می‌کرد و در این زمینه هم مطالبی نوشت.
ژان ژاک روسو
روسو باور داشت رشد کودک با برنامه‌ای طبیعی و درونی پیش می‌رود، این دیدگاه، پایه نظریه رسش زیستی گزل شد.
مقاله

نظریه گزل: پدر روانشناسی کودک گزل

نظریه گزل
پدر روانشناسی کودک گزل/ نظریه گزل

⭕ اصول رشد

گزل باور داشت که رشد کودک تحت تأثیر دو عامل است. یکی از آن‌ها محیط است؛ یعنی چیزهایی که کودک در اطرافش تجربه می‌کند. اما به‌نظر گزل، عامل اصلی و بنیادی‌تر، فرایندی درونی است که توسط ژن‌ها کنترل می‌شود. او این روند را «رسش» یا «بالیدگی» نامید.

 

ویژگی مهم رشدِ مبتنی بر رسش این است که همیشه در یک ترتیب مشخص و ثابت اتفاق می‌افتد. می‌توان این را حتی در جنین هم دید. برای مثال، قلب همیشه اولین عضوی است که شروع به رشد و فعالیت می‌کند. بعد از آن، سلول‌ها به شکل تخصصی‌تر تقسیم می‌شوند و مغز و نخاع (دستگاه عصبی مرکزی) را شکل می‌دهند.

 

همچنین مغز و سر زودتر از قسمت‌های دیگر بدن مثل دست‌ها و پاها رشد می‌کنند. این ترتیب از پیش تعیین‌شده است و توسط برنامه ژنتیکی هدایت می‌شود، و هرگز به‌طور طبیعی به هم نمی‌خورد.

 

رشد بعد از تولد هم همین الگو را دنبال می‌کند. مثلاً همان‌طور که در دوران جنینی، سر زودتر رشد می‌کرد، بعد از تولد هم نوزاد ابتدا کنترل لب و زبانش را به‌دست می‌آورد، بعد گردن، شانه‌ها، بازوها، دست‌ها، و انگشتانش را، و در ادامه کنترل تنه، پاها و حرکات چشم را پیدا می‌کند. به این ترتیب می‌گوییم رشد کودک از سر به سمت پا پیش می‌رود (به این روند «سری–دمی» گفته می‌شود).

 

وقتی نوزاد بزرگ‌تر می‌شود، یاد می‌گیرد بنشیند، بایستد، راه برود و بدود. این توانایی‌ها هم طبق یک نظم مشخص به‌تدریج ظاهر می‌شوند، و همه‌ی این‌ها با رشد دستگاه عصبی که تحت کنترل ژن‌هاست، اتفاق می‌افتد.البته کودکان از نظر سرعت رشد با هم فرق دارند. یعنی ممکن است یکی زودتر بایستد و یکی دیرتر، اما همه‌ی آن‌ها مراحل رشد را به ترتیب و در یک مسیر مشخص طی می‌کنند.

کودکان با سرعت‌های مختلفی رشد می‌کنن، اما همه از یک مسیر مشخص و مرتب عبور می‌کنن. یعنی ممکنه یکی زودتر راه بره و یکی دیرتر، ولی هر دو باید اول بشینن، بعد بایستن، بعد راه برن. این ترتیب رشد از قبل در ژن ها برنامه‌ریزی شده.

گزل معتقد بود که رشد کودک هم به ویژگی‌های درونی (مثل ژن‌ها) بستگی دارد و هم به محیط، ولی نقش اصلی را ژن‌ها بازی می‌کنند. به‌نظر او، رسش یعنی رشد طبیعی و مرحله‌به‌مرحله‌ای که بیشتر توسط ژن‌ها کنترل می‌شود.

 

رشد قبل از تولد، بیشتر تحت تأثیر رسش است. اما بعد از تولد، کودک وارد محیطی جدید می‌شود که پر از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی است.

 

 گزل می‌گفت: محیط اجتماعی برای رشد کودک مهم است، اما باید با روند طبیعی و درونی رشد کودک هماهنگ باشد.

او با آموزش زودهنگام مخالف بود. مثلاً معتقد بود که کودک وقتی که دستگاه عصبی‌اش به اندازه کافی رشد کند، خودش کم‌کم یاد می‌گیرد که بنشیند، بایستد یا راه برود. قبل از آن، آموزش فایده زیادی ندارد و حتی می‌تواند باعث فشار و ناراحتی شود.

⭕ آیا آموزش زودهنگام واقعاً مؤثره؟

پدر روانشناسی کودک گزل
آرنولد گزل/پدر روانشناسی کودک گزل

در یک پژوهش معروف، گزل و تامپسون روی یک جفت دوقلوی همسان تحقیق کردند. به یکی از دوقلوها آموزش‌هایی دادند، مثل تمرین بالا رفتن از پله، گرفتن اشیا و بازی با مکعب‌ها. این کودک کمی زودتر توانایی این کارها را به‌دست آورد.

 

اما دوقلوی دیگر که هیچ تمرینی ندیده بود، بعد از مدت کوتاهی و با تمرین خیلی کمتر، همان مهارت‌ها را یاد گرفت. جالب اینجاست که هر دو کودک این کارها را در سنی انجام دادند که معمولاً بچه‌ها در آن سن به آن‌ها مسلط می‌شوند.

 

این آزمایش نشان داد که بدن کودک یک برنامه درونی برای رشد دارد و وقتی زمانش برسد، خودش آماده یادگیری می‌شود. پس آموزش زودتر از موعد ممکن است کمی کمک کند، اما اثرش کوتاه‌مدته است. به‌طور کلی، تلاش برای شتاب‌دادن به رشد طبیعی کودک، اثر زیادی ندارد و بهتر است صبر کنیم تا کودک خودش آماده شود.

اصول گزل

اصول گزل
اصول گزل/اصل سوگیری نمو گزل

⭕اصول گزل به زبان ساده

 

گزل با مشاهده‌ی رشد کودکان، چند اصل مهم درباره‌ی رشد انسان‌ها مطرح کرد. در اینجا شش مورد از این اصول را به زبان ساده توضیح می‌دهیم:

1. اصل هم‌آمیزی تقابل

2. اصل عدم تقارن کنشی

3. اصل خودگردانی

4. اصل نوسان های خودنظم جو

5. اصل سوگیری نمو گزل

6. تفرد

اصل هم‌آمیزی تقابلی

 

بدن انسان‌ها به‌طور طبیعی متقارن ساخته شده؛ یعنی ما دو چشم، دو گوش، دو دست، دو پا و… داریم. وقتی حرکت می‌کنیم (مثلاً راه می‌رویم یا چیزی را برمی‌داریم)، معمولاً دو طرف بدن‌مان با هم هماهنگ عمل می‌کنند.

 

اما رشد این هماهنگی به‌تدریج اتفاق می‌افتد. مثلاً نوزاد اول فقط با یک دست کار می‌کند، بعد از مدتی هر دو دست را با هم به کار می‌گیرد، سپس ممکن است بیشتر از دست دیگرش استفاده کند و در نهایت، یک دست را به‌عنوان دست غالب (مثلاً راست‌دست یا چپ‌دست) انتخاب می‌کند.

این رفت‌وآمد بین دو طرف بدن، باعث می‌شود بدن یاد بگیرد چطور بهتر عمل کند. گزل اسم این روند را «هم‌آمیزی تقابلی» گذاشت؛ یعنی دو طرف بدن اول با هم هماهنگ می‌شوند و بعد یکی از آن‌ها برتری پیدا می‌کند. این اصل درباره‌ی رفتارهایی مثل دیدن، خزیدن یا راه رفتن هم صدق می‌کند.

هم‌آمیزی در رشد شخصیت

گزل معتقد بود الگوی رفت‌وآمد و تعادل، در رشد شخصیت هم دیده می‌شود. کودک ممکن است بین درونگرایی و برونگرایی نوسان داشته باشد تا به تعادل برسد. این چرخه از نوزادی آغاز می‌شود و تا نوجوانی ادامه دارد. در مواجهه با تجربه‌های جدید، ممکن است کودک موقتاً تعادل روانی‌اش را از دست بدهد اما دوباره خودش را با شرایط تازه هماهنگ می‌کند.

اصل عدم تقارن کنشی

ما انسان‌ها بدن متقارنی داریم (مثلاً دو دست، دو چشم، دو پا)، اما در عمل همیشه به‌طور مساوی از دو طرف بدن‌مان استفاده نمی‌کنیم. در واقع، برای اینکه کارها را بهتر انجام بدهیم، معمولاً یک سمت بدن را ترجیح می‌دهیم؛ مثلاً بیشتر با دست راست می‌نویسیم یا با چشم راست دقیق‌تر می‌بینیم. این یعنی عدم تقارن کنشی، یعنی نابرابری طبیعی و مفید در عملکرد دو طرف بدن.

 

این نابرابری از نوزادی قابل مشاهده است. گزل متوجه شد نوزادان وقتی می‌خوابند، سرشان را معمولاً به یک سمت می‌چرخانند. وقتی این کار را می‌کنند، بازتابی به‌طور خودکار اتفاق می‌افتد: دست سمت همان طرف را دراز می‌کنند و دست دیگر را پشت سرشان خم می‌کنند. این حالت، شبیه حالت ایستادن شمشیربازان است!

 

این حالت خاص که بازتاب کشیدگی گردن نام دارد، در سه ماه اول زندگی نوزاد زیاد دیده می‌شود و بعد از آن با رشد مغز و دستگاه عصبی، کم‌کم محو می‌شود

اصل خودگردانی

اصل خودگردانی یعنی کودک با سازوکار درونی‌اش می‌تواند برنامه خواب، تغذیه و رشد خود را تنظیم کند و گاهی هم در برابر آموزش‌های زودهنگام مقاومت می‌کند تا تعادل و آمادگی‌اش حفظ شود.

البته این روند همیشه یکدست و یکنواخت نیست؛ کودک در مسیر رشد دچار نوساناتی می‌شود. گاهی آرام است، گاهی بی‌قرار. گاهی برون‌گرا می‌شود، گاهی درون‌گرا. اما سازوکار درونی بدن کودک کمک می‌کند که دوباره تعادل پیدا کند و به‌سمت رشد پایدار برگردد.

 

گزل می‌گفت گاهی کودکان در برابر آموزش زیاد یا زود مقاومت می‌کنند، چون بدن و ذهنشان هنوز آماده نیستند. انگار درونشان می‌گوید: «نه هنوز، صبر کن!» چون اول باید انسجام و آمادگی درونی‌شان شکل بگیرد.

اصل سوگیری نمو گزل

یکی از اصولی که گزل درباره رشد کودک مطرح کرده، «جهت‌داری رشد» یا سوگیر نمو است. طبق این اصل، رشد جسمی و حرکتی کودک از الگوهای مشخصی پیروی می‌کند و تصادفی نیست.دو نمونه‌ی مهم از این جهت‌گیری:

1. الگوی سری‌پایی: یعنی رشد از ناحیه سر شروع می‌شود و به سمت پایین بدن ادامه پیدا می‌کند. 

 

2. الگوی مرکزی به پیرامونی: در این الگو، رشد از قسمت‌های مرکزی بدن آغاز می‌شود و به تدریج به سمت اندام‌های دورتر مانند انگشتان می‌رود. 

اصل نوسان های خود نظم جو

پدر روانشناسی کودک گزل
پدر روانشناسی کودک گزل/آرنولد گزل

اصل نوسان‌های خودنظم‌جوی گزل یعنی رشد کودک همیشه یکنواخت و مستقیم نیست، بلکه مثل حرکت حلزون بالا و پایین داره. یعنی ممکنه یه مدت کودک پیشرفت کنه و بعد یه مدت کند یا متوقف بشه. اما همین توقف‌های ظاهری، نشونه‌ی یه تحول عمیق‌تر و پایه‌ای‌تره. چون هرچه رشد آهسته‌تر باشه، معمولاً عمقی‌تر و ماندگارتره.

 

مثلاً یه کودک ممکنه مدتی تو حرف زدن خیلی پیشرفت کنه، اما بعدش یه مدت سکوت کنه یا کمتر حرف بزنه. این عقب‌نشینی ظاهری، بخشی از نوسان رشدشه. در واقع مغزش داره اطلاعات رو پردازش و دسته‌بندی می‌کنه. این توقف کوتاه کمک می‌کنه بعداً با واژگان بیشتر و جمله‌های کامل‌تر حرف بزنه. یعنی رشدش عمقی‌تر شده، نه اینکه متوقف شده باشه.

اصل تفرد

اصل تفرد یعنی وقتی کودک به رشد طبیعی و عمومی مثل راه رفتن یا حرف زدن رسید، کم‌کم ویژگی‌های مخصوص خودش رو نشون می‌ده. چون هر کودک با توجه به محیط، شخصیت و تجربه‌هاش یه جور خاص رشد می‌کنه؛ به این می‌گن سازش اختصاصی یا تفاوت فردی. اما اگه این تفاوت خیلی زیاد و عجیب باشه، ممکنه نشونه‌ی رشد نابهنجار یا یه مشکل رشدی باشه.

اصول گزل در یک نگاه

هم آمیزی تقابلیرفتارها با نوسان بین دو گرایش رشد می‌کنند تا به تعادل برسند
عدم تقارن کنشیکارآمدی با ترجیح یک سمت بدن (مثل یک دست یا چشم) افزایش می‌یابد؛ تقارن کامل لازم نیست.
خودگردانیکودک توانایی درونی برای تنظیم خواب، تغذیه و حتی مقاومت در برابر آموزش زودهنگام دارد.
نوسان های خودنظم جورشد همواره با نوسان همراه است: دوره هایی از پیشرفت و عدم پیشرفت
سوگیری نمورشد از الگوهای خاصی پیروی می‌کند: از سر به پا و از مرکز بدن به پیرامون.
تفردهر کودک مسیر رشد منحصر‌به‌فردی دارد و نمی‌توان همه را با یک الگوی واحد سنجید.

فلسفه فرزندپروری آرنولد گزل

گزل معتقد بود رشد کودک باید بر پایه‌ی طبیعت خودش و قوانین درونی رشد (رسش) انجام بشه، نه برنامه‌های از پیش تعیین‌شده.

او می‌گفت نوزاد با یه ساعت درونی به دنیا میاد که بهش میگه کی بخوابه، کی غذا بخوره یا بازی کنه. پس پدر و مادر نباید طبق ساعت دیواری یا برنامه‌های خشک، کودک رو کنترل کنن، بلکه باید به نشونه‌های خود کودک توجه کنن. 

 

مثلاً اگر نوزاد گرسنه‌ست، همون موقع باید تغذیه بشه، نه بر اساس ساعتی که والدین مشخص کردن. یا وقتی خوابش میاد، باید بخوابه، نه اینکه برای غذا خوردن بیدارش کنن.

 

گزل تأکید داشت:
  • رشد کودک مرحله به مرحله پیش می‌ره، بین دوره‌های “ثبات” و “بی‌ثباتی” در نوسانه.
  • والدین باید یاد بگیرن به این نوسان‌ها احترام بذارن، چون نشونه‌ی رشد طبیعی هستن.
  • اگر والدین با دقت به نیازهای کودک در سال اول پاسخ بدن، در آینده هم به تفاوت‌های فردی و علایق کودک احترام می‌ذارن.
 
در نهایت:

گزل می‌گفت کودک باید آزاد باشه تا طبق طبیعتش رشد کنه. فرهنگ و آموزش نباید زودتر از موعد، کودک رو مجبور به پذیرش قوانین کنن. پدر و مادر و معلم‌ها باید صبر داشته باشن و به آمادگی طبیعی کودک احترام بذارن. چون رشد سالم، یعنی ترکیبی از نیروهای درونی (رسش) و یادگیری از محیط، اما با تکیه بر آمادگی کودک، نه زور.

📙برای مطالعه بیشتر

 

ماخذ:B2n.ir

چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟

میانگین 0 / 5. افراد 0

روان شو وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *