هانس آیزنک : نظریه عاملی زیست بنیاد
- روان شو
- نظریه پردازان

هانس آیزنک روانشناس آلمانی بود که در زمینه شخصیت و روانسنجی فعالیت میکرد. نظریه او درباره شخصیت بر اساس سه بعد اصلی است: برونگرایی/درونگرایی، روانرنجوری و روانپریشی. او شخصیت را با ترکیب این سه عامل توصیف کرد و معتقد بود که عوامل زیستی و ژنتیکی در شکل گیری شخصیت تاثیر بسیار مهمی دارند.
هانس آیزنک معتقد بود که افراد برونگرا دارای دستگاه فعالساز شبکهای (RAS) ضعیفتر و کمفعالتری هستند. این بخش از مغز مسئول تنظیم برانگیختگی و هوشیاری است. به همین دلیل، افراد برونگرا سطح پایهای برانگیختگی کمتری دارند و برای رسیدن به حالت بهینه تحریک، به فعالیتها و محرکهای بیرونی بیشتری نیاز دارند (مثلاً معاشرت یا ماجراجویی).
در مقابل، افراد درونگرا دستگاه فعالساز شبکهای قویتری دارند، که باعث میشود سطح پایهای برانگیختگی آنها بالاتر باشد و محیطهای آرامتر را ترجیح دهند تا از تحریک بیش از حد اجتناب کنند.
زندگینامه هانس آیزنک
- هانس آیزنک حدود 109 سال پیش در آلمان متولد شد.
- او می گفت: پدر و مادرم وقتی 4 سال داشتم از هم طلاق گرفتند و خیلی کم آنها را می دیدم، و حس کمی به من داشتند من هم متقابلا همین حس را به آنها داشتم.
- در دوران جوانی، آیزنک به دلیل مخالفت با نازیها از آلمان گریخت و به انگلستان مهاجرت کرد. او در دانشگاه لندن مشغول به تحصیل شد و در نهایت مدرک دکتری روانشناسی خود را از این دانشگاه گرفت.
- آیزنک احتمالا پربار ترین نویسنده در تاریخ روانشناسی بود، به طوری که 800 مقاله و بیش از 75 کتاب منتشر کرده بود.
- از نظر او عوامل ژنتیکی بیشتر از تجربیات کودکی بر رفتار بعدی ما اثر می گذارد. او 3 بعد اصلی شخصیت را شامل : برون گرایی/ درون گرایی ، روان رنجورخویی/ استواری ، روانپریشی/ سوپر ایگو ، می دانست.
- هانس آیزنک در 4 سپتامبر 1997 در لندن درگذشت.او یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم باقی مانده است. نظریههای او، بهویژه در زمینه شخصیت، همچنان در تحقیقات روانشناسی مدرن مورد استفاده قرار میگیرند.
نظریه شخصیت آیزنک
سلسلهمراتب رفتار از دیدگاه آیزنک ، شامل چهار سطح است. در پایینترین سطح، رفتارها یا افکاری قرار دارند که ممکن است ویژگی ثابت فرد نباشند. مثلاً دانشآموزی که تکلیف روخوانی را تمام میکند، نمونهای از یک پاسخ خاص است. در سطح دوم، اعمال یا افکاری قرار دارند که در شرایط مشابه تکرار میشوند(عادت ها). مثلاً اگر دانشآموزی همیشه تکالیفش را کامل کند، این رفتار به پاسخ عادی تبدیل میشود.
چند پاسخ عادی مرتبط، یک صفت را در سطح سوم شکل میدهند. آیزنک صفات را بهعنوان آمادگیهای نسبتاً پایدار شخصیت تعریف کرده است. برای مثال، اگر دانشآموزی عادت داشته باشد تکالیفش را کامل کند و در دیگر کارها هم تا پایان تلاش کند، میتوان گفت صفت “استقامت” دارد.
آیزنک در سطح چهارم به تیپ ها یا فراعامل ها تمرکز کرد . یک صفت از چند صفت مرتبط با هم تشکیل شده است . برای مثال استقامت ممکن است با حقارت ، سازگاری هیجانی ضعیف، کم رویی اجتماعی و چند صفت دیگر ارتباط داشته باشد ، به طوری که کل این مجموعه تیپ درونگرا را تشکیل دهد.
برخی نظریهپردازان شخصیت معتقدند که تعداد فراعاملهای کلی شخصیت بین پنج تا نه است و بیشتر از این تعداد وجود ندارد. این فراعاملها از تقریباً تمام تحلیلهای عاملی صفات شخصیت به دست آمدهاند. با این حال، آیزنک تنها سه فراعامل اصلی برای شخصیت معرفی کرد: برونگرایی (E)، روانرنجورخویی (N)، و روانپریشخویی (P). او احتمال وجود ابعاد جدید را در آینده رد نکرد.
فراعاملهای هانس آیزنک:
1. برونگرایی (E): در یک قطب آن برونگرایی و در قطب دیگر درونگرایی قرار دارد.
2. روانرنجورخویی (N): شامل اضطراب در یک قطب و استواری عاطفی در قطب دیگر است.
3. روانپریشخویی (P): یک قطب آن ویژگیهای روانپریشانه و قطب دیگر عملکرد سوپرایگو (وجدان اخلاقی) را نشان میدهد.
ویژگیهای عوامل آیزنک:
- این عوامل دوقطبی هستند؛ یعنی افراد در یک طیف میان دو سر قرار میگیرند. مثلاً، بیشتر افراد نه کاملاً برونگرا و نه کاملاً درونگرا هستند، بلکه در نقطهای میانی از این طیف قرار دارند.
- توزیع این عوامل در جمعیت مانند توزیع طبیعی (زنگولهشکل) است؛ بیشتر افراد در مرکز قرار دارند و تعداد کمتری در دو انتها.
دلایل آیزنک برای انتخاب این سه عامل:
2. مبنای زیستی: آیزنک ادعا میکرد این سه عامل ریشههای زیستی قوی دارند، برخلاف عواملی مانند خوشایندی یا وظیفهشناسی که در مدل پنج عاملی مطرح شدهاند.
3. ارتباط نظری:
یونگ اهمیت برونگرایی و درونگرایی (E) را در رفتار تأیید کرده است.
- فروید بر نقش اضطراب (N) در شکلگیری رفتار تأکید کرده است.
- روانپریشخویی (P) با نظریات افرادی مثل مزلو درباره سلامت روان و خودشکوفایی مرتبط است.
4. ارتباط با مسائل اجتماعی: آیزنک نشان داده این عوامل با رفتارهایی مانند مصرف مواد، تبهکاری، خلاقیت، و حتی پیشگیری از بیماریها ارتباط دارند.

یونگ دو تیپ شخصیتی به نام برونگرایی و درونگرایی را معرفی کرد. او معتقد بود برونگراها به دنیا با دیدی عینی و غیرشخصی نگاه میکنند، در حالی که درونگراها رویکردی ذهنی و فردی دارند. آیزنک این مفاهیم را با رویکردی نزدیکتر به کاربرد روزمره توضیح داد.
ویژگیهای شخصیتی:
- برونگراها افرادی معاشرتی، پرانرژی، خوشبین، سرزنده، و شوخطبع هستند. آنها از بودن در جمع و تعامل با دیگران انرژی میگیرند.
- درونگراها آرام، محتاط، کمحرف، فکور، و هوشیار هستند. آنها ترجیح میدهند وقت بیشتری را در تنهایی یا محیطهای آرام بگذرانند.
تفاوت زیستی:
آیزنک معتقد بود تفاوت اصلی بین این دو گروه، به سطح برانگیختگی مغزی آنها برمیگردد:
- برونگراها: سطح برانگیختگی مغزی پایینتری دارند، بنابراین آستانه حسی بالاتری دارند و به محرکهای قویتری نیاز دارند تا به سطح بهینه تحریک برسند.
- درونگراها: سطح برانگیختگی مغزی بالاتری دارند، پس آستانه حسی پایینتری دارند و به محرکهای ملایمتر واکنش نشان میدهند.
رفتارها و ترجیحات:
- برونگراها محیطهای شلوغ، پرهیجان و پرانرژی را ترجیح میدهند. فعالیتهایی مانند ورزشهای هیجانانگیز، قماربازی، رانندگی با سرعت زیاد، یا حضور در مهمانیهای شلوغ برایشان جذاب است.
- درونگراها محیطهای آرام و کمتحریک را دوست دارند و از موقعیتهایی که برانگیختگی زیادی ایجاد میکنند، اجتناب میکنند.
تاثیر در زندگی:
- برونگراها به تعامل اجتماعی، روابط متنوعتر و فعالیتهای جدید علاقه دارند. اما چون به محرکهای قوی سریعتر عادت میکنند، ممکن است زودتر از فعالیتهای یکنواخت خسته شوند.
- درونگراها از تعاملات عادی و تکراری با افراد یکسان خسته نمیشوند و ممکن است این نوع ارتباطات برایشان رضایتبخش باشد.
نتیجهگیری:
- درونگراها در محیطهای آرام بهتر عمل میکنند.
- برونگراها در محیطهای پرهیجان و پرتحرک عملکرد بهتری دارند.

روان رنجور خویی (N) یکی از ویژگیهای اصلی شخصیت است که آیزنک شناسایی کرد. این ویژگی، مثل برونگرایی و درونگرایی، پایه ژنتیکی دارد. تحقیقات نشان داده که ویژگیهایی مثل اضطراب و وسواس در افرادی که از نظر ژنتیکی شباهت بیشتری دارند (مثل دوقلوهای همسان)، بیشتر دیده میشود.
افرادی که در روان رنجور خویی نمره بالایی میگیرند، معمولاً بیشتر احساساتی میشوند و دیرتر به حالت عادی برمیگردند. این افراد ممکن است از مشکلاتی مثل سردرد یا نگرانیهای زیاد رنج ببرند. آیزنک این حالت را به واکنش شدید بخشهایی از مغز، مثل بادامه و هیپوتالاموس، نسبت میداد.
البته نمره بالا در روان رنجور خویی به معنای داشتن بیماری روانی نیست. برخی افراد ممکن است نمره بالایی داشته باشند، اما زندگی عادی خود را ادامه دهند. آیزنک معتقد بود افرادی که از نظر ژنتیکی آسیبپذیرترند، با فشار و استرس کمتر هم ممکن است دچار مشکلات روانی شوند. اما کسانی که نمره پایینی دارند، حتی در شرایط سخت هم مقاومتر هستند.
روان رنجور خویی میتواند با ویژگی برونگرایی ترکیب شود و رفتارهای متفاوتی ایجاد کند. مثلاً، فردی که روان رنجور و درونگرا باشد، ممکن است بیشتر احساس اضطراب و افسردگی کند. اما کسی که روان رنجور و برونگرا باشد، ممکن است رفتارهایی مثل بیقراری یا کارهای پرخطر از خود نشان دهد. آیزنک نشان داد که این دو ویژگی مستقل از هم هستند و ترکیب آنها رفتارهای مختلفی را شکل میدهد.

آیزنک ابتدا شخصیت را بر اساس دو بُعد اصلی، یعنی برونگرایی (E) و روان رنجور خویی (N)، تعریف کرد. اما بعدها بُعد سومی به نام روان پریشخویی (P) را نیز اضافه کرد. این بُعد شخصیتی افراد را در یک طیف از روان پریشخویی (در یک سر طیف) تا گرایشهای سوپرایگویی (در سر دیگر طیف) قرار میدهد.
افرادی که در روان پریشخویی نمره بالایی میگیرند، ویژگیهایی مثل خودمحوری، تکانشی بودن، بیتفاوتی، پرخاشگری، و رفتارهای ضداجتماعی دارند. اما کسانی که در این بُعد نمره پایینی میگیرند، ویژگیهایی مثل نوعدوستی، اجتماعی بودن، همدلی، و دلسوزی از خود نشان میدهند.
آیزنک معتقد بود روان پریشخویی نیز مثل روان رنجور خویی تحت تأثیر عوامل ژنتیکی است. او همچنین مدل «بیماریپذیری ارثی-استرس» را برای توضیح ارتباط بین روان پریشخویی و اختلالات روانی پیشنهاد کرد. طبق این مدل، افرادی که در روان پریشخویی نمره بالایی دارند، وقتی تحت استرس قرار میگیرند، بیشتر در معرض اختلالات روانی مثل روانپریشی هستند.
بهعکس، کسانی که در روان پریشخویی نمره پایینی دارند، حتی در شرایط استرس شدید هم کمتر احتمال دارد دچار روانپریشی شوند. به عبارت دیگر، هرچه نمره روان پریشخویی فرد بالاتر باشد، سطح کمتری از استرس میتواند باعث ایجاد مشکلات روانی در او شود.
آیزنک سه بُعد شخصیت (E، N، P) را کاملاً مستقل از یکدیگر میدانست. او این ابعاد را مثل سه محور یک فضای سهبعدی تصور میکرد. این استقلال به ما امکان میدهد که شخصیت افراد را بهصورت دقیقتر و جامعتری ارزیابی کنیم.
پرسشنامه شخصیت آیزنک
پرسشنامه شخصیت آیزنک، برای اندازهگیری ویژگیهای اصلی شخصیت به کار میروند. این ویژگیها شامل برونگرایی (E)، روانرنجورخویی (N)، و بعداً روانپریشخویی (P) هستند. در ادامه، این پرسشنامهها و ویژگیهای آنها را به زبان سادهتر توضیح میدهیم:
1. پرسشنامه شخصیت مادزلی (MPI):
- هدف: اندازهگیری دو ویژگی اصلی، یعنی برونگرایی (E) و روانرنجورخویی (N).
- نکته مهم: این پرسشنامه نشان میداد که بین این دو ویژگی، نوعی همبستگی (ارتباط) وجود دارد.
- کاربرد: درک پایهای از شخصیت افراد.
2. پرسشنامه شخصیت آیزنک (EPI):
چرا ساخته شد؟: آیزنک میخواست پرسشنامهای دقیقتر ایجاد کند که بتواند برونگرایی و روانرنجورخویی را بهطور مستقل اندازهگیری کند.
ویژگیهای جدید:
- مقیاس دروغسنج (L): این مقیاس تشخیص میدهد که آیا پاسخدهنده سعی دارد پاسخهای خود را بهتر از واقعیت نشان دهد یا خیر.
- اندازهگیری مستقل E و N: این پرسشنامه نشان داد که بین این دو ویژگی، همبستگی تقریباً صفر است، یعنی این دو کاملاً مستقل از هم هستند.
3. پرسشنامه شخصیت آیزنک کودکان (EPI کودکان):
- طراحیشده برای کودکان ۷ تا ۱۶ ساله: این نسخه از پرسشنامه EPI، توسط سیبل آیزنک، همسر هانس آیزنک، ساخته شد تا ویژگیهای شخصیتی کودکان را ارزیابی کند.
4. پرسشنامه شخصیت آیزنک (EPQ):
- چرا ایجاد شد؟: برای افزودن یک ویژگی جدید به نام روانپریشخویی (P).
- ویژگیهای EPQ:
- سه بعدی: این پرسشنامه اکنون سه ویژگی برونگرایی (E)، روانرنجورخویی (N)، و روانپریشخویی (P) را اندازهگیری میکند.
- مناسب برای کودکان و بزرگسالان: نسخهای برای هر دو گروه دارد.
نسخه تجدیدنظر شده EPQ:
- چرا بازنگری شد؟: به دلیل انتقادهایی که به مقیاس روانپریشخویی (P) وارد شد، این پرسشنامه بازبینی شد.
- نتیجه: نسخه جدیدتری با نام EPQ-R ارائه شد که هنوز هم در تحقیقات روانشناسی مورد استفاده قرار میگیرد.
روش درمانی آیزنک
روش درمانی آیزنک بیشتر بهعنوان یک روانشناس پژوهشی شناخته میشود و تمرکز اصلی او بر نظریهپردازی و ارزیابی شخصیت، هوش و تفاوتهای فردی بود. او بهطور خاص، درمانگر بالینی نبود، اما تحقیقات و دیدگاههایش تأثیر زیادی بر حوزه درمان روانشناسی گذاشت.
بهطور مشخص، آیزنک روش درمانی اختصاصی خود را طراحی نکرد. او بیشتر به ارزیابی و پژوهش درباره اثربخشی درمانها پرداخت و رفتاردرمانی را بهعنوان روشی مؤثر و علمی حمایت کرد. برای مثال:
- او از تکنیکهای مانند حساسیتزدایی منظم (Systematic Desensitization) حمایت کرد، که در درمان فوبیاها و اضطراب کاربرد دارد.
- او بر این باور بود که درمان باید قابلاندازهگیری و مبتنی بر شواهد علمی باشد.
سوالات متداول
مدل سه عاملی شخصیت آیزنک
- برونگرایی (Extraversion): تمایل به اجتماعی بودن، پرحرفی، و انرژی زیاد.
- روانرنجورخویی (Neuroticism): تمایل به اضطراب، ناپایداری هیجانی، و حساسیت.
- روانپریشخویی (Psychoticism): تمایل به پرخاشگری، رفتار ضداجتماعی، و خلاقیت.
کاربرد پرسشنامه شخصیت آیزنک
- شناخت ویژگیهای شخصیتی: ارزیابی برونگرایی، روانرنجورخویی و روانپریشخویی برای درک بهتر شخصیت افراد.
- مشاوره روانشناختی و درمانی: کمک به روانشناسان برای شناسایی اختلالات روانی و برنامهریزی درمان.
- ارزیابی شغلی و استخدام: انتخاب افراد مناسب برای شغلهای خاص با توجه به ویژگیهای شخصیتی.
- مشاوره تحصیلی و شغلی: کمک به انتخاب مسیر تحصیلی یا شغلی متناسب با شخصیت افراد.
- تحقیقات روانشناختی: مطالعه تفاوتهای شخصیتی و تأثیر آن بر رفتارها و عملکردها.
- تشخیص اختلالات روانی: شناسایی گرایش به اضطراب، افسردگی یا رفتارهای ضد اجتماعی
برای مطالعه بیشتر
- کتاب نظریه های شخصیت/فیست/ فصل 14
- en.wikipedia.org
- www.verywellmind.com
- www.sciencedirect.com
ماخذ: B2n.ir
