دیوید باس ؛ نظریه انتخاب همسر و روانشناسی تکاملی شخصیت
- روان شو
- نظریه پردازان

دیوید باس
دیوید باس ، روانشناس تکاملی، معتقده بسیاری از افکار و رفتارهای انسان ریشه در نیازهای بقا و تولیدمثل دارن. او صفات شخصیت، هیجانها و انگیزهها رو بهعنوان سازوکارهای تکاملی میبینه که برای حل مسائل اجتماعی مثل رقابت، همکاری و انتخاب همسر شکل گرفتن. در نگاه باس، شخصیت انسان ابزاری انطباقی برای موفقیت در تعاملات اجتماعی و افزایش شانس بقاست.
زندگینامه دیوید باس
- دیوید باس در ۱۴ آوریل ۱۹۵۳ در ایندیاناپولیس به دنیا آمد. پدرش آرنولد باس روانشناس و استاد دانشگاه بود.
- دوران نوجوانی برای او ساده نبود نمرات کم داشت، گاه به مواد مخدر روی آورد و دو بار دستگیر شد؛ در نهایت از دبیرستان اخراج شد. پس از مدتی کار در پمپ بنزین و شرکت در کلاسهای شبانه، دیپلم گرفت و در سال ۱۹۷۱ با قرعهکشی به دانشگاه تگزاس پذیرفته شد.
- علاقهاش به رفتار انسان و تکامل را در دوره کارشناسی پرورش داد و اولین مقالهاش درباره تکامل و رفتار نوشته شد؛ این مقاله به مسائلی مثل انگیزههای مردان برای دستیابی به منابع جنسی اشاره داشت و نشان میداد که محیط خانوادگی او هم به تاثیر این موضوع بر فهم رفتار انسان علاقهمند بوده است.
- او دوره دکتری روانشناسی شخصیت را از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱ در دانشگاه کالیفرنیا برکلی ،آغاز کرد و با پژوهشگران نامداری همکاری کرد. پس از برکلی به دانشگاه هاروارد رفت و پژوهشهای گستردهای در زمینه روانشناسی تکاملی انجام داد و با دانشجویان تحصیلات تکمیلی همکاری کرد که بعدها جریان روانشناسی تکاملی را گسترش داد.
دیوید باس چند کتاب تألیف با همکاری دیگران نوشت از جمله روانشناسی تکاملی (۱۹۹۹)، تکامل میل (۲۰۰۳) و قاتل خانه مجاور (۲۰۰۵) و نیز کتاب درسی روانشناسی شخصیت را با لارسون (۲۰۰۲) به چاپ رساند. او جوایز زیادی دریافت کرد، از جمله جایزه اولین دستاورد در روانشناسی شخصیت (۱۹۸۸)، و عضویت در انجمنهای معتبر روانشناسی که به پیشبرد و گسترش روانشناسی تکاملی کمک کردند.
دیوید باس به عنوان یکی از رهبران روانشناسی تکاملی شناخته میشود و با همکاری با دیگران پایههای این رشته را گسترش داد
دیوید باس روانشناسی تکاملی

مروری بر نظریه تکامل
چارلز داروین (1869) نظریه تکامل را پایهگذاری کرد. هدف اصلی او توضیح چگونگیِ تکامل بود، نه فقط اینکه تکامل چیست. سه نوع انتخاب از نظر داروین وجود دارد : داروین و همکارش والاس برای اولین بار گفتند این سه فرایند تکامل همهٔ موجودات را هدایت میکنند.
1. انتخاب مصنوعی
انسانها صفات مطلوب را در گونهها انتخاب میکنند و پرورش میدهند. مثلا تفاوت سگهای بزرگ و کوچک نتیجهٔ این نوع انتخاب است.
2. انتخاب طبیعی
صفات در طول زمان در جمعیت بیشتر یا کمتر رایج میشوند چون به بقای آنها کمک میکنند یا نمیکنند. این فرایند آگاهانه نیست و فقط نتیجه بقای وراثتپذیر است.
3. انتخاب جنسی
مربوط به ویژگیهایی که در جاذبهٔ جنسی مؤثرند. اعضای جنس مخالف صفاتی خاص را جذابتر از صفات دیگر میدانند و با آنها جفتگیری می کنند. مثلا در طاووس پرهای زینتی سالم و درخشان یک جاذبه جنسی است، فقط نرها با این پرها برای مادهها جذاباند؛ پرهای درخشان میتواند حقیقتاً نشاندهنده سلامت و قدرت نر باشد.
در انسانها نیز قوت بدنی، زیبایی جسمانی، سلطه، هوش و مقام میتوانند به عنوان شاخصهای جذابیت جنسی در نظر گرفته شوند . مطالعهای بر روی 400 نفر نشان داد خلاقیت با موفقیت جنسی ارتباط مثبت دارد.این یافتهها از نظریه داروین و میلر پشتیبانی میکنند که خلاقیت هم صفتی است که برای انتخاب جنسی جذاب است.
"صفات "جذابیت جنسی" میتواند احتمال بیشتری برای فرزندآوری باشد؛ به این دلیل، چنین ویژگیهایی هم در انسانها و هم در گونههای دیگر باقی میمانند."
فرایندهای تکاملی سهگانه (انتخاب طبیعی , انتخاب جنسی, انتخاب تصادفی) سه پیامد دارند:
- سازگاری : پاسخهای تکاملیافته به مسائل بقا یا تولیدمثل هستند. و مبنای ژنتیکی/ارثی دارند. مثلا غدد عرق برای تنظیم دمای بدن و ایجاد سازگاری و تطابق با محیط به وجود آمده اند.
- پیامدهای جانبی : نتایج فرعی و غیرمستقیم سازگاریها هستند. برای مثال توانایی علمی یا مهارت رانندگی نتیجههای جانبی هوش و هماهنگی در شخص است.
- نوفه : به تاثیرات تصادفی نیز معروف است. نوفه تغییرات تصادفی در طراحی ایجاد میکند که کاهش یا افزایشی در کارکرد ندارد. نمونه ای از نوفه شکل ناف است. یعنی چه بیرون زده باشد چه تورفته , ناف به خودی خود پیامد جانبی سازگاری است و حاصل بند ناف است.
“فرایندهای انتخاب طبیعی، انتخاب جنسی و تاثیرات تصادفی هم پیامدهای متفاوتی به همراه میآورند: سازگاریهای اصلی برای بقاء و تولیدمثل، و پیامدهای جانبی که گاهی ابزارهای غیرمستقیم بقاء هستند.”
زمینه تاریخی روانشناسی تکاملی
- در آغاز تاریخ روانشناسی، چارلز داروین و هربرت اسپنسر اولین دیدگاههای تکاملی را در رفتار و فکر مطرح کردند.
- داروین در سال 1859 پیشبینی کرد که آینده پژوهشهای روانشناسی بر پایه اصول تکاملی و رشد تدریجی فرآیندهای ذهنی استوار میشود.
- ویلیام جیمز هم بعدها تأکید کرد که روانشناسی باید به کارکردهای ذهن توجه کند تا صرفاً به اجزای آن. تا دههٔ 1970 این دیدگاهها به صورت مستقل باقی ماندند، اما در آن دهه با ورود نظریهپردازانی چون ای. آ. ویلسون که زیستشناسی اجتماعی را معرفی کرد، و سپس گیزلین در سال 1973 این ایدهها به هم پیوستند تا مفهوم روانشناسی تکاملی شکل گرفت.
- سرانجام جان توبی و لیدا کازمایدس در دههٔ 1990 این حوزه را به صورت گستردهای مطرح کردند و اصطلاح روانشناسی تکاملی به صورت عمومیتر پذیرفته شد. در سال 1999، دیوید باس چارچوب این شاخه را با تعریف پژوهش علمی فکر و رفتار انسان از دیدگاه تکاملی روشن کرد و چهار پرسش اصلی این رشته را تشریح کرد.
روانشناسی تکاملی به دنبال توضیح این است که ذهن و رفتار انسان چگونه از فرایندهای تکاملی برخاستهاند و چگونه در برابر محیط امروز عمل میکنند
تعریف روانشناسی تکاملی
به بیان ساده روانشناسی تکاملی به معنای پژوهش علمی درباره فکر و رفتار انسان از دیدگاه تکاملی است . روانشناسی تکاملی علمی است که فکر و رفتار انسان را از منظر فرایندهای تطبیقی و فشارهای بقاء–تولیدمثل بررسی میکند. این رویکرد فرض میکند ذهن انسان از سازوکارهای تطبیقی ساخته شده است که در پاسخ به مسائل تکرارپذیر بقاء و جفتیابی پدید آمدهاند و غالباً به صورت سازواره های تخصصی برای حل همین مسائل عمل میکنند.
از این منظر، مفاهیم کلیدی مانند محیط تکاملی سازگار، قابلیت پیشبینیسازی رفتارهای پیچیده و تفاوتهای فرهنگی-جمعی در قالب نهادهای زیستی مطرح میشود. این چارچوب به توضیح رفتارهای انسانی در زمینههایی مانند انتخاب همسر، همکاری گروهی، زبانآموزی و سازگاری با موقعیتهای اجتماعی میپردازد.
- پرسشهای اصلی در روانشناسی تکاملی (چهار سؤال کلیدی)
- ذهن انسان چرا به این شکل طراحی شده و چگونه تکامل یافته است؟
- ذهن چگونه طراحی شده است؟ اجزا و ساختار آن چیست؟
- اجزاء ذهن چه وظایفی دارند و برای انجام کدام کارها طراحی شدهاند؟
- چگونه فرایندهای تکاملی ذهن با محیط فعلی تعامل میکنند تا رفتار را شکل دهند؟
روانشناسی شخصیت دیوید باس
نظریه تکاملی شخصیت
از قرن بیستم نظریههای شخصیت از توضیح کلی به سمت بررسیهای کوچکتر و دقیقتر رفتند.نظریههای ابتدایی (مثل فروید) بیشتر محیط گرا بودند و کمترین توجه به مولفههای زیستی داشتند.نظریه تکامل با اشاره به منشأ نیاکانی صفات، نشان میدهد شخصیت نتیجه تعامل محیط و بدن/ذهن است.
- نقش تکامل در شخصیت
تکامل منشأ واقعی صفات شخصیت است: از گذشتههای دور تا حال حاضر از راه تعامل محیط با بدن شکل میگیرد. هدف نظریه تکامل ارائه توضیحی برای منشأ، کارکرد و ساختار شخصیت است.
- رابطه بین شخصیت و تکامل
هم شخصیت و هم تکامل سوابق تفاوتهای فردی را در انسان میبینند, اینکه شخصیت چگونه است و فرد چگونه رفتار میکند ؛میتواند با تفاوتهای فردی همراه باشد.داروین مسئولیت آوردن این ایده را به روانشناسی داشت ؛ اما پذیرش این رویکرد تا دهه 1990 طول کشید.
در آغاز، روانشناسی تکاملی با یک تناقض مواجه بود :
آیا صفات شخصیت به عنوان سازگاریهای تکاملیاند یا به عنوان نوفه/پیامدهای جانبی؟
دیوید باس شخصیت را به شکل سازگاریهای تکاملی تبیین میکند. توجه عمده او به این بود که شخصیت از طریق مشکلات انطباقی و راهحلهای آنها ساخته میشود. در آغاز روانشناسی تکاملی شخصیت، پژوهشگران درباره وجود یا عدم وجود راهحلهای متفاوت برای توضیح تفاوتهای فردی در شخصیت به دو دسته تقسیم میشدند:
1. برخی صفات را به عنوان ویژگیهای نسبتاً نوظهور و یا پیامدهای جانبی سازوکارهای انطباقی تکامل یافته میپنداشتند
2. در حالی که عدهای دیگر بر نقش تفاوتهای کوچک و مهم محیطی و تعامل آن با وراثت تأکید میکردند.
توبی و کازمایدس (1990) به این بحث دامن زدند و نشان دادند که نظریهپردازیهای تکاملی در این حوزه میتواند هم به نقش صفات به عنوان سازوکارهای تطابقی و هم به پیامدهای فرعی محیطی توجه کند. در پی آن، دیوید باس به عنوان یکی از نخستین و مهمترین نظریهپردازان این عرصه، پیشنهاد کرد که صفات شخصیت نه تنها ناشی از ژنتیک یا تجربهاند ، بلکه نتیجه سازوکارهای تطبیقی و الگوهای رفتار پایدار اند که در پاسخ به فشارهای تکاملی شکل میگیرند.
طبیعت و تربیت
در چارچوب نظریه باس، طبیعت و تربیت به صورتِ تنگاتنگ به هم پیوستهاند و هیچیک بدون دیگری نمیتواند توضیحدهنده رفتار باشد. شخصیت به معنای تفاوتهای پایدار بین افراد در فکر و عمل است که از طریق تعامل منابع زیستی و محیطی ایجاد میشود.
به عبارت دیگر، محیط بدون وجود سازوکارهای درونی قابلیت تنظیم رفتار کارکردی را ندارد و سازوکارهای زیستی نیز بدون زمینهٔ محیطی کارایی چندانی نشان نمیدهند. از این منظر، صفات شخصیت به عنوان آمادگیهای انطباقی برای رفتار در موقعیتهای مشخص تبیین میشوند و نتیجه آن تعامل بین تمایلات زیستی و فشارهای محیطی است که در طول تکامل پدید آمدهاند.
رویکرد تکاملی دیوید باس بر این نکته تأکید دارد که هر صفت میتواند نتیجهٔ ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی باشد و فهم کامل شخصیت نیازمند بررسی هر دو جنبه و نحوهٔ تعاملشان است
نظریه دیوید باس

مکانیزمهای تکامل یافته در روانشناسی به عنوان فرایندهای درونی شناخته میشن که هدف اصلیشون کمک به بقای فرد و تولیدمثل هست. روانشناسان این مکانیزمها رو معمولاً در سه دستهی کلی قرار میدن:
🎯 اهداف یا انگیزهها
💓 هیجانها
🧩 صفات شخصیت
وقتی از روانشناسی تکاملی صحبت میکنیم، منظورمون اینه که خیلی از فکرها و رفتارهای امروزی ما، ریشه در گذشتهی تکاملی انسان دارن. در واقع ذهن ما در طول تاریخ طوری شکل گرفته که بتونه به نیازهای بقا و تولیدمثل پاسخ بده.
- از دیدگاه تکاملی، دو هدف اصلی که نقش سازگاری دارن قدرت و صمیمیت هست:
قدرت با پرخاشگری، سلطهجویی و پیشرفت در سلسلهمراتب مرتبط است و صمیمیت با عشق، محبت و تعهد به دیگران اتفاق میافتد. این سائقها سلامت و بهزیستی فرد را مستقیم تحت تأثیر قرار میدهند و به صورت هیجانهای سازگار، فرد را نسبت به موقعیتهای مهم برای بقا و رفاه آگاه میکنند.
نقش هیجانها
هیجانها در واقع نقش «زنگ هشدار» یا «چراغ سبز» رو دارن:
هیجانهای منفی مثل غم و خشم به ما میگن که چیزی برای سلامت یا جایگاهمون تهدید محسوب میشه.
هیجانهای مثبت مثل شادی یا غرور نشونهی این هستن که اوضاع به نفع ما پیش میره.
🔸 مثال: غم بعد از از دست دادن یک عزیز، خشم وقتی کسی به ما توهین میکنه، یا حس غرور وقتی به یک موفقیت بزرگ میرسیم.
انگیزش و هیجان ارتباط مستقیمی با صفات پایدار شخصیت دارن:کسی که معمولاً به دنبال موفقیت و برنده بودن باشه، ممکنه به عنوان سلطهجو یا کمالگرا توصیف بشه.کسی که بیشتر از دیگران شیفتهی همکاری و سازگاریه، معمولاً انعطافپذیرتر به نظر میاد.
صفات شخصیت بهعنوان سازههای تطبیقی عمل میکنند:
نقش آنها جمعآوری راهبردهای رفتاری برای حل مسائل بقاء و تولیدمثل است. با این نگاه، پنج عامل شخصیت مدل پنج عامل مککری و کاستا به عنوان قالبی برای خلاصهسازی تصویر اجتماعی انسان مطرح میشود. هر فرد با ترکیبی از این صفات، مسیرهای مختلفی را برای سازگاری با موقعیتهای اجتماعی، روابط، همکاری و رقابت میگشاید و این تفاوتها به دیگران نشان میدهد که فرد چگونه با محرکهای بقاء و تمایلات جنسی کنار میآید. به همین دلیل، آگاهی از تفاوتهای فردی بهویژه در چارچوب تعاملات اجتماعی و انتخابهای بقاء/تولیدمثل مزیتهای تکاملی خواهد داشت.
اگرچه دیدگاه تکاملی با مدل پنج عامل مککری و کاستا همسو است، باس واژگان و تأکیدهای خاص خودش را دارد. به زبان باس، صفات به گونهای بیان میشوند که گویای کارکردهای انطباقیاند و با فتارهای مانند برونگرایی، شادخویی (دوستی و همکاری)، تسلط/سلطه، تطبیقپذیری، وظیفهشناسی، استواری هیجانی (یا روانرنجورخویی) و گشودگی/نیروی عقلانی، نشان میدهند که چگونه افراد در موقعیتهای اجتماعی مختلف عمل میکنند و چگونه دیگران این رفتارها را ارزیابی میکنند.
صفات شخصیت فقط ویژگیهای فردی نیستن؛ بلکه مثل ابزارهایی هستن که به ما کمک میکنن در محیط زندگی و بین آدمها بهتر عمل کنیم و شانس بقا و موفقیتمون بیشتر بشه.
ابعاد اصلی شخصیت از منظر دیدگاه تکاملی باس
باس پنج بعد اصلی شخصیت را از منظر تکاملی معرفی میکند که براساس زمینههای زیستی و نیازهای ناب انسان در طول تاریخ شکل گرفتهاند.
۱) شادخویی
تمایل به اجتماعی بودن، تجربه هیجانهای مثبت، اعتمادبهنفس و توانایی رهبری.
کارکرد تکاملی: کمک به جلب توجه و کسب جایگاه در سلسلهمراتب اجتماعی و انتخاب شریک زندگی.
۲) تطبیقپذیری
گرایش به همکاری، همدلی و کمک به گروه در برابر پرخاشگری و خصومت.
کارکرد تکاملی: حفظ انسجام گروه و کاهش تعارض.
۳) استواری هیجانی
توانایی مدیریت استرس و تهدیدها. برخی افراد آرام و مقاوماند، بعضی دیگر زود از کوره در میروند.
کارکرد تکاملی: افزایش شانس بقا در شرایط سخت.
۴) وظیفهشناسی
دقت، مسئولیتپذیری و قابلاعتماد بودن.
کارکرد تکاملی: نشان میدهد چه کسی در گروه قابل اعتماد است و میتوان مسئولیتها را به او سپرد.
۵) گشودگی/نوآوری
تمایل به تجربههای تازه، خلاقیت و حل مسئله.
کارکرد تکاملی: انعطافپذیری ذهنی برای کنار آمدن با شرایط جدید.
کاربرد این ابعاد درک تفاوتهای فردی، رفتارهای گروهی و سازگاری با موقعیتهای زندگی را آسان میکند. آنها با هم تعامل دارند و هر کدام میتواند بر دیگری اثر بگذارد: برای مثال شادخویی بالا میتواند به بهبود همکاری و کار تیمی کمک کند، در حالی که استواری هیجانی پایین ممکن است با تنشهای استرسی همراه شود. در عملهای بالینی یا آموزشی، این چارچوب به مدیران رویدادها، رواندرمانگران و مربیان کمک میکند تا نقاط قوت و کاستیهای افراد را شناسایی و مداخلاتی هماهنگ با موقعیت ارائه دهند.
باس معتقد است که از این پنج بعد شخصیت شادخویی، تسلط ، تطبیق پذیری و وظیفه شناسی مهم ترین صفات هستند زیرا به طور مستقیم پاسخهایی را به تعداد زیادی از سؤالات انطباقی فراهم می آورند.
⭕ برای مثال:
- چه کسی در سلسله مراتب اجتماعی بالا یا پایین است؟
- چه کسی منابعی را که من نیاز دارم در اختیار دارد؟
- با چه کسی باید ازدواج کنم؟
- چه کسی ممکن است به من صدمه بزند یا راز مرا فاش کند؟
- چه کسی عضو خوبی برای گروه من خواهد بود؟
- به هنگام نیاز به چه کسی میتوانم اعتماد و اطمینان کنم؟
تفاوتهای شخصیت با تأمین کردن پاسخهایی به این سؤالات برای فرد و برای دیگران مسائل انطباقی را حل میکنند از این نظر آنها خیلی شبیه پرهای زینتی طاووس در جنس نر، شاخص های برازندگی هستند.
برای مطالعه بیشتر
- کتاب نظریه های شخصیت / نوشته گریگوری جی. فیست / ترجمه یحیی سید محمدی / فصل پانزدهم
- en.wikipedia.org
ماخذ: B2n.ir
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
