نقش ماری اینزورث در نظریه دلبستگی
- روان شو
- نظریه پردازان

نظریه دلبستگی اینزورث
نظریه دلبستگی مری اینزورث به بررسی ارتباط عاطفی میان کودک و مراقبان اولیهاش میپردازد. اینزورث با طراحی آزمایش معروف «موقعیت ناآشنا» نشان داد که کودکان بسته به واکنشهای والدین، سبکهای متفاوتی از دلبستگی را تجربه میکنند؛ از جمله دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا.
زندگینامه ماری اینزورث

- مری اینزورث حدود 122 سال پیش در ایالت اوهایو به دنیا آمد. او وقتی ۱۶ ساله بود، وارد دانشگاه تورنتو شد. در این دانشگاه تحت تأثیر نظریه روانشناسی ویلیام بلاتز قرار گرفت. این نظریه بر این تأکید داشت که والدین چگونه میتوانند در کودکان احساس امنیت ایجاد کنند.
- اینزورث با دیدن یک آگهی در روزنامه، بهعنوان دستیار پژوهشی با جان بالبی شروع به همکاری کرد. این همکاری حدود ۴۰ سال ادامه پیدا کرد.
در سال ۱۹۵۴، اینزورث در اوگاندا به مطالعهی دلبستگی کودکان به مادرانشان پرداخت. یافتههایش را در سال ۱۹۶۷ در کتاب نوزادی در اوگاندا منتشر کرد. او در این پژوهش مراحل دلبستگی و نقش مادر بهعنوان پایگاه امن را بررسی کرد؛ موضوعی که بعدها مورد تحسین بالبی قرار گرفت.
- بعد از اینکه اینزورث از اوگاندا به آمریکا برگشت، تصمیم گرفت دلبستگی بین مادر و کودک را در شرایطی دقیقتر و کنترلشدهتر بررسی کند. او پژوهشی را با ۳۳ کودک خردسال از خانوادههای طبقه متوسط در شهر بالتیمور انجام داد. در این مطالعه، اینزورث و همکارانش ابتدا رفتار مادر و کودک را در خانه مشاهده کردند و سپس آزمایشی به نام «موقعیت ناآشنا اینزورث» طراحی کردند که بعدها به یکی از معروفترین آزمونها در زمینه دلبستگی تبدیل شد.
موقعیت ناآشنا اینزورث

در پژوهشی، ماری اینسورث و دانشجویانش رفتار ۳۳ کودک و مادرانشان را در سال اول زندگی بررسی کردند. آنها هر سه هفته یکبار، به مدت چهار ساعت به خانههای این خانوادهها میرفتند و آنچه بین مادر و کودک میگذشت را با دقت مشاهده میکردند.
وقتی کودکان به ۱۲ ماهگی رسیدند، اینزورث میخواست ببیند که آنها در یک محیط تازه چگونه رفتار میکنند. برای همین، مادران و کودکان را به یک اتاق بازی در دانشگاه جان هاپکینز دعوت کرد. هدف او این بود که ببیند کودک چطور از مادر بهعنوان یک پایگاه امن برای کشف محیط استفاده میکند، و همچنین واکنش کودک در برابر جداییهای کوتاهمدت از مادر چه خواهد بود؟
«کودک نیاز دارد بداند که کسی بهطور قابل پیشبینی در کنار او هست .نه بینقص، بلکه قابل اعتماد.»
در این موقعیت، دو بار مادر برای مدت کوتاهی اتاق را ترک میکرد:
در بار اول، کودک با یک غریبه مهربان (که یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد بود) تنها میماند.
در بار دوم، کودک کاملاً تنها در اتاق باقی میماند.
هر مرحله جدایی حدود ۳ دقیقه طول میکشید، اما اگر کودک خیلی ناراحت میشد، زودتر به پایان میرسید. کل این آزمایش حدود ۲۰ دقیقه زمان میبرد و نام آن را «موقعیت ناآشنا» گذاشتند.
بر اساس مشاهدات اینزورث و همکارانش، سه الگوی اصلی دلبستگی در کودکان شناسایی شد:
1. دلبستگی ایمن
2. دلبستگی اجتنابی
3. دلبستگی دوسوگرا
انواع دلبستگی اینزورث

دلبستگی ایمن

کودکانی که دلبستگی ایمن داشتند، وقتی وارد اتاق بازی میشدند، خیلی زود مادرشان را به عنوان یک پایگاه امن میپذیرفتند و شروع به کاوش محیط میکردند. اما وقتی مادر اتاق را ترک میکرد، میزان بازی و کنجکاوی آنها کمتر میشد و گاهی هم ناراحت و آشفته به نظر میرسیدند.
وقتی مادر دوباره به اتاق برمیگشت، این کودکان با شوق و علاقه به استقبال او میرفتند و چند دقیقه نزدیکش میماندند. بعد از اینکه دوباره احساس امنیت میکردند، با علاقه بیشتری به کشف محیط ادامه میدادند.
وقتی اینزورث رفتار مادرها را در خانه بررسی کرد، متوجه شد که بیشتر این مادران، نسبت به گریهها و نشانههای فرزندانشان حساس و پاسخگو بودند. هر وقت کودک نیاز به آرامش داشت، با محبت و توجه به او پاسخ میدادند. این کودکان هم معمولاً در خانه کمتر گریه میکردند و مادر را به عنوان پایگاهی امن برای کاوش محیط اطرافشان در نظر میگرفتند.
اینزورث باور داشت که این کودکان نمونهای سالم از دلبستگی را نشان میدهند. پاسخگویی همیشگی مادر باعث شده بود که کودک حس کند مادر پشتیبان اوست. همین حس امنیت، به کودک کمک میکرد که حتی در یک محیط جدید و ناآشنا، بهراحتی محیط را کشف کند.
دلبستگی ناایمن اجتنابی

این نوزادان در موقعیت ناآشنا، بهظاهر خیلی مستقل به نظر میرسیدند. وقتی وارد اتاق میشدند، بهسرعت به سمت اسباببازیها میرفتند و مشغول کاوش میشدند، اما مادرشان را بهعنوان پایگاهی امن در نظر نمیگرفتند. یعنی کاری نمیکردند که نشان دهد حضور مادر برایشان مهم است. حتی گاهی طوری رفتار میکردند که انگار مادرشان را فراموش کردهاند.
وقتی مادر از اتاق بیرون میرفت، واکنش خاصی نشان نمیدادند و موقع بازگشت هم به سمتش نمیرفتند یا اگر مادر میخواست آنها را بغل کند، خودشان را عقب میکشیدند و از تماس با او اجتناب میکردند. در ابتدا بعضیها فکر میکردند این کودکان خیلی قوی و مستقلاند، اما اینزورث حدس زد که شاید پشت این رفتارهای سرد، مشکلات هیجانی وجود دارد.
کودکی در حال بازی با لگوهایش است و سعی دارد چیزی بسازد. مادر بدون اینکه کودک کمکی بخواهد، مرتب دست کودک را میگیرد و بهجای او میسازد، یا مدام میگوید: «نه، اینو اینجوری بذار، اونجوری نکن!» این باعث میشود کودک احساس کند که نمیتواند به خودش اعتماد کند یا آزادی کاوش ندارد.
بررسیهای او در خانههای این کودکان، این حدس را تأیید کرد: مادران آنها اغلب بیتوجه، مداخلهگر یا طردکننده بودند. بعضی از این نوزادان در خانه هم بسیار مستقل بودند، اما بسیاری از آنها نگران حضور مادر بودند و اگر مادر میرفت، شدیداً گریه میکردند.
از نگاه اینزورث، این کودکان در موقعیت ناآشنا طوری رفتار میکردند که انگار نمیتوانند روی حمایت مادر حساب کنند. به همین خاطر، برای محافظت از خودشان، سعی میکردند احساساتشان را پنهان کنند و بیتفاوت به نظر برسند. چون بارها در گذشته با طرد شدن روبهرو شده بودند، یاد گرفته بودند که نیاز خود به مادر را سرکوب کنند تا دوباره ناامید نشوند.
وقتی مادر بعد از جدایی بازمیگشت، از او فاصله میگرفتند، طوری که انگار هیچ احساسی نسبت به او ندارند. گویی در دلشان میگفتند: «تو که وقتی بهت نیاز داشتم کمکم نکردی، پس حالا دیگه برام مهم نیستی.»
وقتی کودک گریه میکند یا میخواهد بغل شود، مادر میگوید: «بازم گریه شروع شد! خودت باید آروم شی. لوس نشو!» در نتیجه، کودک یاد میگیرد که نباید احساساتش را نشان دهد، چون مادر پاسخ نمیدهد یا طردش میکند.
دلبستگی ناایمن دوسوگرا

این نوزادان وقتی با مادرشان در یک موقعیت جدید (مثل اتاق بازی) قرار میگرفتند، خیلی به او میچسبیدند و از کاوش محیط میترسیدند. وقتی مادر اتاق را ترک میکرد، شدیداً ناراحت میشدند، اما وقتی برمیگشت، رفتاری ضدونقیض نشان میدادند؛ گاهی به او نزدیک میشدند، اما بعد او را با عصبانیت پس میزدند.
این رفتار احتمالاً به این دلیل بود که مادر در خانه رفتاری نامنظم و متناقض با کودک داشت؛ گاهی مهربان و پاسخگو بود، گاهی بیتوجه. کودک نمیتوانست پیشبینی کند مادر چه واکنشی خواهد داشت، برای همین به او وابسته و همزمان ناراحت بود.
دلبستگی درهم ریخته/ نامتجانس
در برخی کودکان، رفتارهایی دیده میشود که در هیچیک از سه الگوی اصلی دلبستگی (ایمن، اجتنابی، دوسوگرا) نمیگنجد. به این الگو، دلبستگی آشفته یا نامتجانس میگویند.
این کودکان در موقعیت ناآشنا، رفتارهای گیجکننده و متناقضی از خود نشان میدهند؛ مثلاً وقتی مادرشان برمیگردد، ممکن است به سمت او بروند ولی ناگهان متوقف شوند یا بهتزده سر جای خود بایستند، یا حتی به عقب برگردند. حالت چهرهشان معمولاً سرد، ترسیده یا بیاحساس به نظر میرسد. در بعضی موارد، سوءرفتارهای جسمی یا روانی نیز در این گذشته کودکان گزارش شده است.
نظریه دلبستگی اینزورث (پژوهش مری مین)
آدمها وقتی بزرگ میشن، دربارهی دلبستگی (یعنی نوع رابطهی عاطفی با والدین در دوران کودکی) فکرها و احساساتی دارند که روی رفتارشان با بچههای خودشون تأثیر میذاره.
مری مین و همکارانش برای بررسی این موضوع، با پدر و مادرها دربارهی خاطرات کودکیشون مصاحبه کردن. با توجه به پاسخها، اونها والدین رو به سه دسته تقسیم کردن:
1. گویندگان ایمن / مستقل
یعنی چی؟ این افراد راحت و صادقانه دربارهی دوران کودکیشون حرف میزنن، حتی اگر تجربههاشون همیشه خوب نبوده.
مثال: مادری میگه: «بچگیم همیشه آسون نبود، ولی پدر و مادرم تلاششونو کردن و من هنوز هم باهاشون ارتباط دارم.»
رفتار با کودک: این والدین معمولاً بچههایی دارن که احساس امنیت میکنن و راحت به والدینشون نزدیک میشن.
2. گویندگان بیتوجه به دلبستگی
یعنی چی؟ این افراد طوری از کودکیشون حرف میزنن که انگار اصلاً مهم نبوده.
مثال: پدری میگه: «آره، بچگی من؟ نمیدونم… چیز خاصی نبود.» (ولی لحنش نشون میده که داره از احساسات واقعی خودش فرار میکنه.)
رفتار با کودک: این والدین اغلب بچههایی دارن که از نظر عاطفی بهشون نزدیک نمیشن و از رابطهی نزدیک پرهیز میکنن (یعنی اجتنابی هستن).
3. گویندگان شیفته
یعنی چی؟ این افراد هنوز دنبال جلب محبت و تأیید والدین خودشون هستن، حتی در بزرگسالی.
مثال: مادری میگه: «من همیشه سعی میکردم مادرم ازم راضی باشه، هنوز هم وقتی صدامو بلند میکنه مضطرب میشم.»
رفتار با کودک: این والدین ممکنه نتونن خوب به نیازهای عاطفی بچهشون پاسخ بدن، چون خودشون هنوز درگیر نیازهای حلنشدهی قدیمی هستن.
سبک دلبستگی والدین، روی سبک دلبستگی کودکان شان تاثیر گذار هست.
سوالات متداول
ازمایش اینزورث
آزمایش اینزورث به نام “موقعیت ناآشنا” شناخته میشه.
مری اینزورث بچههای حدود ۱ ساله رو با مادرشون به اتاقی برد که پر از اسباببازی بود. بعد مادر برای چند دقیقه بیرون میرفت و دوباره برمیگشت. محققها واکنش کودک به جدا شدن از مادر و برگشتنش رو بررسی میکردن.
دوره های دلبستگی از نظر ماری اینسورث
- دلبستگی ایمن
- دلبستگی اجتنابی
- دلبستگی دوسوگرا
- دلبستگی آشفته
سبک دلبستگی والدین چطور روی کودک اثر میذاره؟
والدی که خودش احساس امنیت کرده و پذیرای احساساته، معمولاً بچهای با دلبستگی ایمن پرورش میده.
📙برای مطالعه بیشتر
- www.verywellmind.com
- www.simplypsychology.org
- کتاب روانشناسی رشد کرین/ فصل 3
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
