نوآم چامسکی:نظریه زبان چامسکی
- روان شو
- نظریه پردازان

نوآم چامسکی، زبانشناس و فیلسوف برجسته، با نظریه خود در مورد زبان تحولی بزرگ در درک ما از چگونگی یادگیری زبان توسط کودکان ایجاد کرد. نظریه چامسکی در مورد زبان، بر فطری بودن توانایی زبانی تأکید دارد و برخلاف دیدگاههای محیطگرایانه، معتقد است که ساختار زبان در ذهن انسان به صورت ذاتی وجود دارد. در این مقاله، به بررسی دیدگاههای اصلی چامسکی پرداخته و در ادامه، به مقایسه نظریه چامسکی و پیاژه در زمینه رشد زبان در کودکان میپردازیم.
نوآم چامسکی
- در سال ۱۹۴۹، مونته سوری گفت که یاد گرفتن زبان توسط بچهها واقعاً شگفتانگیزه. چیزی که او رو بیشتر شگفتزده کرد فقط یاد گرفتن کلمهها نبود، بلکه این بود که بچهها چطور میتونن قواعد پیچیدهای رو یاد بگیرن که بهشون کمک میکنه جملههای درست بسازن و اونها رو بفهمن. به این قواعد میگن «دستور زبان».
- روانشناسا هم با حرف مونتسوری موافق بودن، اما خودشون هم مدتها نمیدونستن این قواعد چجوری کار میکنن. برای همین، بیشتر تحقیقاتشون فقط این بود که ببینن بچهها چند تا اسم و فعل بلدن.
- تا اینکه در سال ۱۹۵۷، نوآم چامسکی کتابی نوشت به اسم «ساختارهای نحوی» و در اون توضیح داد که وقتی ما جملهای رو میسازیم یا تغییرش میدیم، در ذهنمون چه اتفاقی میافته. بعد از این کتاب، نگاه دانشمندها به زبانآموزی کودکان کاملاً تغییر کرد و شاخهی جدیدی از روانشناسی به وجود اومد به نام «روانشناسی رشد زبان».
چامسکی معتقد بود که انسانها با یک توانایی فطری و درونی برای یادگیری زبان به دنیا میان. یعنی بچهها لازم نیست همه چیز رو از محیط یاد بگیرن، بلکه مغزشون از قبل برای یادگیری زبان “برنامهریزی شده”.او این توانایی ذاتی رو “دستگاه فراگیری زبان” یا LAD نامید.
- چامسکی نهتنها به خاطر نظریههای تازهاش در زبانشناسی شناخته شده، بلکه به خاطر فعالیتهای سیاسیاش هم مشهور است. او در محیطی یهودی و بسیار مذهبی بزرگ شد و خودش میگوید در فضایی رادیکال رشد کرده است.
نظریه چامسکی چیست

نظریه نوام چامسکی در روانشناسی
قبل از اینکه چامسکی نظریه خودش رو مطرح کنه، بیشتر مردم به این باور داشتن که بچهها زبان رو از راه تقلید یاد میگیرن. مثلاً طبق نظریهای که براون ، بچهها جملههایی رو که از دیگران میشنون، توی ذهنشون ذخیره میکنن و هر وقت لازم شد، همون جملهها رو به یاد میارن و به کار میبرن.
اما چامسکی نشون داد که این دیدگاه درست نیست. ما فقط جملههای آمادهای که شنیدیم رو تکرار نمیکنیم، بلکه خودمون جملههای تازه میسازیم.
اگر ما فقط میتونستیم جملههایی رو به کار ببریم که قبلاً شنیدیم و حفظ کردیم، زبان خیلی محدود میشد.
اما چون ذهنمون به یک نظام دستوری مجهزه، میتونیم جملههایی رو بسازیم یا درک کنیم که شاید هیچوقت قبل از اون نشنیده بودیم.
نظریه چامسکی در مورد زبان

چامسکی میگه توانایی بچهها در یادگیری زبان، اونقدر قوی و پیشرفتهست که نمیتونه فقط از راه شنیدن حرفهای اطرافیان (یعنی از محیط) یاد گرفته شده باشه. چون:
بچهها فقط تعداد کمی جمله از اطرافیان میشنون،
اون جملهها هم معمولاً ناقص یا ساده هستن،
ولی با این حال، خیلی زود و هماهنگ، یک سیستم پیچیده از قواعد زبان رو توی ذهن خودشون شکل میدن.
بنابراین، چامسکی نتیجه میگیره که بچهها قواعد زبان رو صرفاً از شنیدههاشون یاد نمیگیرن، بلکه یک برنامهی درونی و فطری دارن که اون قواعد رو توی ذهنشون میسازه. این یعنی بخشی از یادگیری زبان، از قبل در مغز انسان برنامهریزی شده.
چامسکی یادگیری زبان رو با رشد اندامهایی مثل قلب یا چشم مقایسه میکنه. مثلاً ما نمیگیم قلب بهخاطر "اکسیژن" شکل گرفته؛ میدونیم یک طرح ژنتیکی (برنامهریزی ژنتیکی) پشت رشد اون هست.همینطور، چامسکی میگه محیط برای یادگیری زبان لازمه، اما نقش اون فقط فعالکردن برنامهی درونی مغزه، نه ساختن زبان از صفر.
اما یه سؤال: چرا زبانها فرق دارن؟
چامسکی برای این سؤال هم یه جواب جالب داره: او میگه توی مغز همهی ما یه «دستور زبان جهانی» وجود داره.
یعنی یه ساختار کلی که همهی زبانها یه جورایی ازش پیروی میکنن. ولی این چارچوب، مثل یه دستگاهه که چند تا کلید قابل تنظیم داره.
حالا وقتی بچه توی یه کشور خاص بزرگ میشه، این کلیدها رو براساس زبانی که میشنوه تنظیم میکنه.
مثلاً:
توی فارسی یا ایتالیایی، میتونی بگی: «رفت» بدون اینکه بگی «او رفت»
ولی توی انگلیسی حتماً باید بگی: He went، چون نمیتونی فاعل رو حذف کنی.
این یعنی زبانهای مختلف، نسخههای مختلفی از همون چارچوب کلی هستن. بچه فقط یاد میگیره کدوم دکمهها باید روشن یا خاموش باشن.
نتیجه نهایی چامسکی:
کودک یه «دانش اولیه و فطری» از ساختار زبانها داره
محیط فقط به اون کمک میکنه که بفهمه زبان اطرافش از کدوم فرم استفاده میکنه
بچهها با این ترکیب، بهطور سریع و شهودی جمله میسازن و تشخیص میدن کدوم جملهها درسته و کدوم نه
اگر این برنامهی درونی وجود نداشت، بچهها نمیتونستن فقط با شنیدن جملههای ناقص از دیگران، توی مدت کوتاهی یه زبان کامل و پیچیده یاد بگیرن.
مراحل رشد زبان در کودک
چامسکی خودش مستقیماً رفتار کودکان رو مطالعه نکرد، ولی معتقد بود که مغز انسان از قبل برای یادگیری زبان آمادهست.او گفت بچهها بهصورت ناگهانی و سریع زبان رو یاد میگیرن. البته بعدها پذیرفت که رشد زبان، مرحلهبهمرحله پیش میره، شبیه رشد طبیعی اعضای بدن.
سن | ویژگی |
---|---|
تولد تا 6 ماهگی | آواهایی مثل غانوغان، گریه، خنده |
6 تا 12 ماهگی | تکرار صداها، مثل بابا، دادا |
حدود 12 ماهگی | استفاده از تک واژه برای بیان جمله کامل. مثل آب |
18 تا 24 ماهگی | ترکیب دو واژه برای بیان نیاز یا احساس/مامان بیا |
2 تا 3 سالگی | گفتار تلگرافی:جملاتی بدون حرفهای اضافه |
3 تا 5 سالگی | جملات پیچیدهتر، سؤالسازی، منفی کردن |
از 5 سالگی به بعد | زبان به شکل کامل در کودک شکل گرفته و شبیه بزرگسالان صحبت میکند |
بیشتر بچهها در همه جای دنیا مراحل مشابهی رو طی میکنن. مثلاً همه غانوغان میکنن، از یککلمهای شروع میکنن، بعد دوکلمهای، و بعد جملهسازی.حتی اشتباهاتشون هم شبیه همهست! مثلاً بیشتر بچهها در همه زبانها قواعد رو بیشازحد تعمیم میدن.
مقایسه نظریه چامسکی و پیاژه

مقایسه نظریه چامسکی و پیاژه
چامسکی و پیاژه، هر دو معتقد بودند که کودکان فقط با تأثیر گرفتن از محیط، زبان یاد نمیگیرند، بلکه ذهن خودشان نقش فعالی در این روند دارد. اما تفاوتهایی هم در نگاهشان وجود دارد:
چامسکی بیشتر بر “فطری بودن زبان” تأکید دارد. او میگوید کودکان با توانایی ذاتی برای یادگیری زبان به دنیا میآیند و فقط کافیست محرکهای مناسبی از محیط بگیرند تا زبان را به طور خودکار یاد بگیرند.
پیاژه بر نقش تجربه و تعامل کودک با محیط تأکید دارد و میگوید ساختارهای ذهنی (از جمله زبان) در نتیجهی رشد شناختی و تلاش کودک برای درک دنیا بهوجود میآیند.
- از نگاه چامسکی زبان یک توانایی خاص و جدا از بقیه تواناییهای ذهنی مثل حافظه یا منطق است، مثل قلب که جدا از کبد رشد میکند.
ولی پیاژه و پیروانش میگویند رشد زبان به رشد کلی ذهن و شناخت کودک بستگی دارد. مثلاً قبل از اینکه کودک بتواند جملات پیچیده را بفهمد، باید از نظر فکری به مرحلهای رسیده باشد که بتواند مفاهیم منطقی مثل “برگشتپذیری” را درک کند.
سوالات متداول
آیا پاداش وتنبیه در یادگیری زبان موثره؟
بله! نظریهپردازان شرطی شدن کنشگر مانند بی. اف. اسکینر معتقد بودند که یادگیری زبان از طریق پاداش و تقویت انجام میشود. مثلاً وقتی کودکی میگوید «آب» و مادرش به او آب میدهد، این پاداش باعث میشود کودک آن واژه را دوباره بهکار ببرد.
خلاصه نظریه چامسکی
چامسکی معتقد بود که انسانها با توانایی فطری برای یادگیری زبان به دنیا میآیند و مغز آنها مجهز به یک «دستور زبان جهانی» است
بندورا چطور یادگیری زبان را توضیح میدهد؟
بندورا معتقد بود که کودکان زبان را با مشاهده و تقلید از دیگران یاد میگیرند، حتی بدون دریافت پاداش مستقیم
📙برای مطالعه بیشتر
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
