خطای بنیادی اسناد در روانشناسی|خطاهای اسناد در زندگی روزمره
- روان شو
- اصطلاحات

در روانشناسی، نظریه اسناد هایدر تلاش میکنه توضیح بده که چگونه افراد رفتار دیگران و خودشان را تفسیر میکنند. یکی از مفاهیم مهم در این زمینه « خطای بنیادی اسناد در روانشناسی» است؛ یعنی تمایل افراد به نادیدهگرفتن موقعیت بیرونی و نسبت دادن رفتار دیگران به ویژگیهای درونیشان. از سوی دیگر، نوعی سوگیری دیگر به نام اسناد خودخدمتگر وجود دارد که در آن افراد موفقیتهای خود را به عوامل درونی و شکستهایشان را به شرایط بیرونی نسبت میدهند. شناخت این خطاها برای درک دقیقتر از قضاوتهای اجتماعی و بینفردی ضروری است
خطای بنیادی اسناد در روانشناسی
اسناد علی: جواب دادن به سوال «چرا؟»
وقتی داریم رفتار دیگران رو تماشا میکنیم، یه عالمه اطلاعات (مخصوصاً از حرکات و رفتارهای غیرکلامیشون) دریافت میکنیم. با کمک همینها سعی میکنیم بفهمیم طرف چی تو سرشه یا چه حسی داره. ولی این برداشتها همیشه دقیق نیستن.
مثلاً یکی رو میبینی و بهت میگه: «چه قدر از دیدنت خوشحال شدم!» خب واقعاً خوشحاله؟ شاید فقط از روی تعارف اینو گفته، یا شاید اصلاً ناراحته ولی وانمود میکنه که خوشحاله.درسته که بعضی وقتا از روی رفتارهای غیرکلامی میشه زود حدس زد طرف چی میخواد بگه، ولی همیشه هم مشخص نیست واقعاً چی تو دلشه.
وقتی میخوایم بدونیم چرا کسی یه کاری کرده، از چیزهایی که دیدیم و شنیدیم کمک میگیریم و سعی میکنیم به یه نتیجه دقیقتر برسیم. مثلاً اینکه اون آدم واقعاً چه جور آدمیه و چی باعث شده اینجوری رفتار کنه.
اینجاست که نظریهای به اسم نظریه اسناد وارد میشه؛ یعنی اینکه ما چطور دلیل کارهای بقیه رو پیدا میکنیم.
نظریه اسناد هایدر

داستان نظریه اسناد از کجا شروع شد؟
یه روانشناس معروف به اسم فریتز هایدر که بهش میگن پدر نظریه اسناد، درباره همین موضوعها کار کرده بود. اون میگفت ما آدمها مثل یه دانشمند آماتور هستیم و هی دنبال دلیل کارای بقیه میگردیم. مثلاً سعی میکنیم بفهمیم چرا یکی اینطوری رفتار کرد، یا منظورش چی بود؟
یکی از نکتههای مهمی که هایدر گفته بود، اینه که ما معمولاً دوتا برداشت (اسناد) از رفتار بقیه داریم:
۱. اسناد درونی
یعنی دلیل رفتار طرف رو در شخصیت و درون اون آدم میدونیم. مثلاً اگه پدری سر دخترش داد بزنه، ممکنه بگیم: خب چون پدر بداخلاقیه یا بلد نیست بچه تربیت کنه.
۲. اسناد بیرونی
اینجا دلیل رفتار رو بیرون از خود آدم میبینیم. مثلاً بگیم چون دخترش بیاحتیاطی کرده و دویده تو خیابون، پدرش از ترس داد زده.حالا بسته به اینکه کدوم یکی از این دوتا اسناد رو انجام بدیم، برداشتمون از اون آدم فرق میکنه. اگه فکر کنیم مشکل از خود پدره، قضاوتمون منفی میشه. ولی اگه فکر کنیم شرایط باعث شده اینجوری واکنش نشون بده، کمتر سرزنشش میکنیم.
یعنی وقتی بیش از حد ، رفتار آدمها رو به شخصیت یا ویژگیهای درونی نسبت می دهیم و نقش شرایط و محیط اطرافشان را کمتر در نظر میگیریم.
چرا خطای بنیادین اسناد اینقدر اساسی و مهم است؟
اینطور نیست که اسناد درونی همیشه اشتباه باشد. گاهی افراد واقعاً طوری رفتار میکنند که نشاندهندهی ویژگیهای درونی و شخصیت آنهاست. اما تحقیقات زیادی نشان دادهاند که موقعیتهای اجتماعی میتوانند رفتار افراد را بهطور قوی تحت تأثیر قرار دهند. یکی از درسهای مهمی که روانشناسی اجتماعی به ما میدهد این است که تأثیر شرایط بیرونی میتواند بسیار قوی و تعیینکننده باشد.
نکتهی اصلی در خطای بنیادین اسناد این است که مردم، وقتی میخواهند رفتار دیگران را توضیح بدهند، معمولاً نقش شرایط بیرونی را دستکم میگیرند؛ حتی وقتی که مشخص است موقعیت تأثیر زیادی بر رفتار داشته است.
اسناد چقدر توی روابط ما اثر داره؟
این فرق بین اسناد درونی و بیرونی، توی رابطههای نزدیک (مثل ازدواج) خیلی مهمه.
مثلاً زوجهایی که از زندگیشون راضیان، وقتی طرف مقابل کار خوبی میکنه، میگن چون آدم مهربونیه. ولی اگه کار بدی کنه، میگن حتماً تحت فشار بوده یا روز سختی داشته.
اما زوجهایی که رابطهشون خوب نیست، برعکس عمل میکنن. کار خوب طرف رو به دلیل بیرونی ربط میدن (مثلاً میخواد خودش رو خوب نشون بده) و کارهای بدش رو به شخصیتش نسبت میدن (مثلاً میگن خودخواهه).وقتی رابطه به مشکل میخوره و هی رفتارای طرف رو اینجوری منفی تفسیر کنیم، کمکم اوضاع بدتر میشه و رابطه به سمت شکست میره.
ولی چرا همچین خطایی میکنیم؟
1. یکی از دلایلش اینه که وقتی میخوایم رفتار کسی رو تحلیل کنیم، معمولاً تمرکزمون میره روی خودِ اون فرد، نه شرایط اطرافش
2. ما معمولاً شرایط بیرونی طرف رو نمیبینیم یا درک نمیکنیم . مثلاً شاید ندونیم اون آدم اول صبح یه نمره خیلی بد گرفته و حالش گرفتهست. خب وقتی اینو ندونیم، طبیعیه که نتونیم رفتار الانشو خوب بفهمیم.
3. حتی اگه بدونیم چه اتفاقی افتاده، ممکنه ندونیم که اون فرد چطور اون اتفاقو تفسیر کرده. شاید اصلاً از نمرهی پایینش ناراحت نبوده چون تصمیم داره اون درس رو حذف کنه. وقتی ندونیم موقعیت چه معنایی واسش داشته، نمیتونیم دقیق بفهمیم چرا اینجوری رفتار کرده.
فرایند 2 مرحله ای اسناد

وقتی میخوایم رفتار کسی رو تفسیر کنیم، معمولاً از یه فرآیند دو مرحلهای رد میشیم:
مرحله اول اینطوره که سریع و بدون فکر زیاد، فرض میکنیم طرف چون فلان جور آدمیه، این کارو کرده؛ یعنی دلیل رفتارشو میذاریم پای شخصیت و ویژگیهای درونیش. به این میگن “اسناد درونی” که جلوتر تعریف کردیم.
مرحله دوم اینه که تازه بیایم فکر کنیم: «خب، شاید شرایطی که توش بوده، باعث این رفتار شده باشه». یعنی تلاش کنیم اسناد درونی رو تعدیل کنیم و نقش موقعیت رو هم در نظر بگیریم.
اما مشکل چیه؟ اینه که معمولاً تو مرحله دوم، اونقدرا هم که باید، تعدیل انجام نمیدیم. یعنی همچنان فکر میکنیم رفتار طرف از درون خودش بوده. بدتر از اون، وقتی حواسمون پرته، یا خستهایم، یا ذهنمون درگیره، اصلاً مرحله دوم رو انجام نمیدیم! و در نهایت فقط اسناد درونی میکنیم.
چرا این اتفاق میافته؟
چون مرحله اول، خیلی سریع و خودبهخود انجام میشه. اما مرحله دوم انرژی ذهنی میخواد؛ باید با دقت فکر کنیم و حواسمون جمع باشه. مطالعات جدیدی که با تصویربرداری مغزی انجام شده هم همینو نشون میده. مغز ما بهطور طبیعی و خودکار بیشتر حواسش به حالتهای درونی و ذهنی بقیهست، نه شرایط بیرونی. و همین باعث میشه کمتر به موقعیتهایی که آدمها توش هستن توجه کنیم.
پس کی وارد مرحله دوم میشیم و دقیقتر فکر میکنیم؟
وقتی که:
یه کم مکث میکنیم و قبل از قضاوت، فکر میکنیم؛
ذهنمون هوشیاره و تمرکز داریم؛
یا وقتی به رفتار طرف شک داریم، مثلاً حس میکنیم که ممکنه انگیزههای پنهونی داشته باشه.
مثال برای نظریه اسناد

تو یکی از روزهای دسامبر سال ۱۹۵۵، یه زن سیاهپوست خیاط به اسم رزا پارکس توی اتوبوسهای شهری آلاباما، از جاش بلند نشد که یه مرد سفیدپوست بشینه. اون موقع طبق قانونهای نژادپرستانهای که بهش میگفتن «قوانین جیم کرو»، سیاهپوستها باید جای خودشون رو به سفیدپوستها میدادن، حتی اگه صندلی خالی هم بود.
رزا برخلاف این قانون رفتار کرد. بعداً گفت مردم فکر میکنن چون خسته بودم بلند نشدم، ولی در واقع از تسلیم شدن خسته شده بودم، نه از کار. اون جریمه شد، اما همین حرکتش باعث شروع یه اعتراض بزرگ شد. سیاهپوستها یک سال سوار اتوبوس نشدن تا اینکه دادگاه عالی آمریکا قانون جداسازی نژادی توی اتوبوسها رو غیرقانونی اعلام کرد.
سالها بعد، برای بزرگداشت رزا، توی روز اول دسامبر صندلی پشت راننده توی بعضی شهرها خالی میمونه و پوستر یادبودش رو میزنن که روش نوشته شده: «همه چیز از یه اتوبوس شروع شد».
داستان از اینجا شروع شد که …
یه روزنامهنگار توی نیویورک سوار اتوبوس شد تا ببینه مردم به این نماد احترام میذارن یا نه. دید بیشتر مردم، حتی با اینکه اتوبوس شلوغه، صندلی مخصوص رو خالی میذارن، ولی بعضیا روش میشینن. مردم درباره اونهایی که روی صندلی نشسته بودن فکرای بد میکردن: اینکه لابد نژادپرستن یا بیادبن یا فقط خودشون رو مهم میدونن.
ولی وقتی روزنامهنگار ازشون پرسید، گفتن اصلاً متوجه پوستر نشدن چون خیلی کوچیک بود و لای تبلیغات گم شده بود. وقتی پوستر رو دیدن، بعضیا خیلی ناراحت شدن و فوری از جاشون بلند شدن. یه مرد سیاهپوست حتی پوستر رو کند و چسبوند به صندلی تا همه بتونن ببیننش.
این اتفاق یه نکته مهم رو نشون میده: ما معمولاً فکر میکنیم دلیل رفتار آدما شخصیتشونه، نه شرایط. یعنی راحت قضاوت میکنیم، در حالی که ممکنه دلیل رفتار یه چیز بیرونی باشه. به این نوع قضاوت اشتباه میگن «خطای بنیادین اسناد»؛ یعنی بیش از حد، دلیل رفتار رو درونی میبینیم و شرایط بیرونی رو نادیده میگیریم.
اسناد خودخدمتگر
تا حالا شده یه امتحان بدی و وقتی نمرهت خوب میشه بگی: «دیدی گفتم باهوشم؟» ولی اگه نمرهت بد شه بگی: «امتحان سخت بود، تقصیر من نبود!» این همون چیزیه که بهش میگن اسناد خودخدمتگر. یعنی موفقیتهامونو به خودمون ربط میدیم (مثلاً هوشمون)، ولی شکستهامونو گردن عوامل بیرونی میندازیم (مثل بدشانسی یا سختی امتحان).
این کار معمولاً برای حفظ عزتنفسمونه؛ چون وقتی حس میکنیم تو چیزی ضعیف بودیم یا نمیتونیم بهتر شیم، دوست داریم دلیلش رو بیرونی بدونیم تا حس بدی نگیریم. حتی تو ورزش هم اینجوریه: مربیها وقتی میبرن میگن «تلاش بچهها بود»، وقتی میبازن میگن «زمین بد بود، داور اشتباه کرد»!
یه دلیل دیگه هم اینه که نمیخوایم بقیه فکر کنن ما بیعرضهایم. پس تقصیر رو میندازیم گردن بقیه که آبرومون حفظ شه.
یک نوع اسناد درونی و دفاعی که به موجب آن افراد تصور میکنند که اتفاقات بد برای افراد بد و اتفاقات خوب برای افراد خوب روی میدهد
وقتی اتفاق بدی برای یه نفر دیگه میافته، ما برای اینکه خودمون احساس خطر نکنیم (مثلاً نترسیم که ممکنه فردا برای ما هم بیفته)، میگیم:اون اتفاق براش افتاد چون خودش اشتباه کرد، یا حتما کاری کرده بوده که این بلا سرش اومده.
این یعنی اسناد رو به درون فرد قربانی میدیم (درونیسازی علت اتفاق) ،تا دنیا برامون قابل پیشبینی و قابل کنترل به نظر بیاد. به این میگن باور به دنیای عادل. درواقع، باور به دنیای عادل کمک میکنه تا:
رویدادهای ناراحتکننده رو راحتتر هضم کنیم،
و با نسبت دادن علت به رفتار قربانی، از تهدیدی که متوجه عزت نفس یا حس امنیتمونه، دفاع کنیم.
امیدورام با مطالعه این مقاله درک بهتری از نظریه اسناد داشته باشی و دفعه بعدی که خواستی علت رفتار کسی رو پیدا کنی ، یه کم مکث کن و با خودت بگی شاید قضیه پیچیدهتر از چیزی باشه که من فکر میکنم. همیشه همه چی اونجوری که به نظر میاد نیست. به قول اپیکتتوس: پا به پای وضوح برداشت حرکت نکنید، در عوض به برداشت بگوییدکه “کمی صبر کن”. بگذار ببینم تو چه هستی؟ و چه چیزی را نشان میدهی؟
سوالات متداول
خطای اسنادی چیست
یعنی برای قضاوت یک فرد بیشتر به عوامل درونی و شخصیتی توجه کنیم و بقیه عوامل محیطی که میتونه رورفتار اون فرد تاثیر بگذاره رو کمرنگ می کنیم
انواع خطاهای اسنادی
خطای بنیادین/سوگیری خودخدمتگر/سوگیری نسبت به قربانی
📙 برای مطالعه بیشتر
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
