عقده ادیپ و الکترا چیست؟
- روان شو
- اصطلاحات

عقده ادیپ و الکترا
تا حالا شده از خودت بپرسی چرا پسربچه ها به شکل عجیبی به مادرشون وابسته هستند؟ یا چرا بعضی دخترها تو کودکی پدرشون رو قهرمان زندگی میدونن؟ شاید فروید جوابهایی برایات داشته باشد…
عقده ادیپ

عقده ادیپ دختر در مرحله سوم رشد روانی – جنسی کودکان اتفاق می افتد. فروید معتقد بود که پسرها در سنین خاص به مادرشان علاقهمند میشوند و از طرف دیگر، نسبت به پدر خود احساس رقابت دارند.پسر بچه در خیالبافی هایش خود را به عنوان شخص مذکر مهاجم یا قهرمان به تصور در می آورد و غالباً اهداف خود را به طرف اولین شیء دوست داشتنی یعنی مادرش متمرکز میکند. او ممکن است:
1. مادرش را به صورت پرخاشگرانه ای ببوسد
2. یا اینکه بخواهد شب کنار او بخوابد
3.یا تصور کند که با او ازدواج کرده است
با این حال ، پسربچه به زودی در می یابد که آزمایش ها و نقشه های جاه طلبانه او افراطی و ناشایست هستند به هر ترتیب او می آموزد که نمیتواند با مادرش ازدواج کند. او حتی آن قدر که دلش میخواهد نمیتواند مادر خود را لمس کند در آغوش بگیرد یا خود را به او بچسباند . زیرا او دیگر بزرگ شده است . در همان حال او متوجه میشود که پدر هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد . یعنی هر وقت که اراده کند میتواند مادر را ببوسد یا او را در آغوش بگیرد.
در نهایت، کودک به این نتیجه میرسد که پدرش رقیب اوست و برای به دست آوردن توجه مادرش ، باید پدر را کنار بزند. در این مرحله اضطراب اختگی ایجاد می شود. “اضطراب اختگی یعنی ترس پسر از اینکه بهخاطر تمایلات جنسیاش نسبت به مادر، توسط پدرش مجازات شود، بهویژه از طریق “اختگی” یا از دست دادن آلت جنسی .
بعد از مدتی، پسر این رقابت و کششهای درونی را به ناخودآگاه سرکوب میکند و احساس میکند که باید با پدرش همانندسازی کند تا از این تعارض خارج شود(پسربچه با خودش میگوید اگر نمی توانی او را شکست دهی به او ملحق شو) و هویت خود را بسازد. به عبارت دیگر، پسر ها در این مرحله تمایل دارد که شبیه به پدر خود شوند و از او تقلید کنند تا از احساس رقابت و کشمکشهای درونی خارج شوند.
برای پسر، همانندسازی با پدر به این معناست که او احساس میکند باید ویژگیها و رفتارهای پدرش را بپذیرد و بهطور ناخودآگاه، از مادر خود فاصله میگیرد. در نتیجه از تعارضهای درونی که ناشی از علاقه به مادر و رقابت با پدر است، رهایی یابد.
همچنین، این فرآیند همانندسازی نقش مهمی در رشد “سوپرایگو” (فرامن) دارد. سوپرایگو همان قسمتی از شخصیت است که مسئول ایجاد احساسات درست و غلط، اخلاقی و غیر اخلاقی در فرد است.
عقده الکترا

فروید معتقد بود که دخترها، بر خلاف پسرها، مسیر پیچیدهتری برای عبور از مرحلهی ادیپ دارند. تو این سن، دختر کوچولوها مثل پسرها فکر میکنن همه بچهها بدنشون مثل خودشه. ولی وقتی متوجه میشن که پسرها چیزی دارن که خودشون ندارن (یعنی آلت مردی)، یه احساس عجیبی بهشون دست میده:
🔸 «من چیزی کم دارم؟!»
🔸 «نکنه مادرم سرم کلاه گذاشته؟!»
🔸 «کاش منم مثل پسرها بودم…»
در این حالت، دختر به پدر علاقهمند میشود و نسبت به مادر احساس رقابت یا خصومت پیدا میکند.او متوجه میشود که به رغم همه این مسائل نمیتواند با پدر خود ازدواج کند یا به اندازه ای که دوست دارد نمیتواند او را در آغوش بگیرد خود را به او بچسباند. اما به نظر میرسد که مادر قادر است تمامی این امور را انجام دهد بنابراین مادر رقیب محبت ورزیدن های او می.شود فروید به این وضعیت میگفت عقدهی الکترا. این عقده زمانی «حل» میشود که دختر از علاقه به پدر صرفنظر کند، دوباره خودش را به مادر نزدیک کند و با مادرش همانند سازی کند.
.
اما فروید باور داشت که این روند در دخترها نسبت به پسرها کندتر و ناقصتر پیش میرود، چون آن شوک و ترس شدید (یعنی ترس از اخته شدن) که پسرها تجربه میکنند در دخترها وجود ندارد. به همین خاطر، دخترها گاهی خیلی دیر یا ناقص از این مرحله عبور میکنند.
از دیدگاه فروید، این تفاوت باعث میشود که سوپرایگوی (وجدان) دخترها ضعیفتر، نرمتر و منعطفتر از پسرها باشد. هرچند فروید نظریهی خودش دربارهی زنان را با اطمینان بیان میکرد، اما بعدها خودش اعتراف کرد که شناختش از زنان کامل نیست.
📖برای مطالعه بیشتر
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
