آرون بک و درمان شناختی رفتاری | زندگینامه و دیدگاه‌ها

آرون بک
0
(0)

آرون بک، روان‌پزشک و روان‌درمانگر برجسته، بنیان‌گذار رویکرد شناخت‌درمانی است که تحولی اساسی در درمان اختلالات روانی ایجاد کرد. او با معرفی مفهوم خطاهای شناختی ، نشان داد که بسیاری از مشکلات هیجانی و رفتاری ریشه در الگوهای فکری تحریف‌شده دارند. آرون بک شناخت‌درمانی را بر اساس این ایده بنا نهاد که با شناسایی و اصلاح این افکار ناکارآمد، می‌توان به بهبود سلامت روان و کیفیت زندگی افراد کمک کرد.

نظریه آرون بک
نظریه آرون بک/ آرون بک
  • زندگی و تولد

آرون بک در سال۱۹۲۱ در رودآیلند آمریکا به دنیا آمد. والدین او از مهاجران یهودی روسی بودند. او کوچکترین فرزند در بین پنج خواهر و برادر بود. فوت دو خواهر و برادر بزرگ‌تر به دلیل آنفلوانزا باعث افسردگی شدید مادرش شد  و بک خود را فرزندی جایگزین برای آن‌ها تصور می کرد.

 

  • مشکلات جسمی و تحصیلی

بک در کودکی، دچار مشکلات جسمی شد؛ بازویش شکست و به همین دلیل مجبور به بستری طولانی مدت در بیمارستان شد. به دلیل بستری شدن، یک سال از مدرسه دور ماند و احساس کرد هوش پایینی دارد. با این حال، او بر افکار منفی خود غلبه کرده و در سال ۱۹۵۳ از دانشگاه ییل مدرک پزشکی دریافت کرد.

 

  • رویکرد درمانی

بک در ابتدا تحت تأثیر روان‌تحلیل‌گری بود و به نظریه‌های فروید در مورد خشم و افسردگی علاقه‌مند بود. بعد از کنار گذاشتن نظریه‌های فروید، او به تحقیق و توسعه نظریه شناخت‌درمانی پرداخت. نظریه و رویکردهای خاص او به درمان افسردگی به‌عنوان یکی از شناخته‌ترین و علمی‌ترین کشف‌های روان‌درمانی به رسمیت شناخته شد.

نظریه آرون بک

آرون بک شناخت درمانی
آرون بک شناخت درمانی/ نظریه آرون بک

در تجربه بالینی از یک بیمار، آرون بک مشاهده کرد که بیمار در حین انتقاد از او، به طور همزمان از خودش نیز انتقاد می‌کند. او دو فکر متضاد داشت: یکی احساس خصومت و دیگری افکاری که بیان نمی کرد. بک بیمار را به بیان احساسات تشویق کرد تا از افکار ناگفته‌اش بگوید که در نهایت به انتقاد از خود و احساس بد بودن رسید. بک نتیجه گرفت که تمرکز بر روی یک جریان هشیاری، مهم‌تر از تداعی آزاد در تحلیل سنتی فروید است.او این روش را “شناخت درمانی” نامگذاری کرد و بر اهمیت تصحیح برداشت‌ها و یادگیری نگرش‌های مثبت تأکید کرد.

بک معتقد بود که با دقت در تشخیص افکار و ایجاد برداشت‌های جدید، می‌توان به مشکلات روان‌شناختی غلبه کرد. همچنین او بر اهمیت درون‌نگری و ارزیابی واقعیات تأکید کرد و این فرایندها را اساساً شناختی دانست.

درواقع ، نظریه آرون بک بر این باور استوار است که افکار ما تأثیر مستقیمی بر احساسات و رفتارهای‌مان دارند. او معتقد بود بسیاری از مشکلات روان‌شناختی مانند افسردگی، اضطراب و خشم، از تفکرهای تحریف‌شده و ناکارآمد ناشی می‌شوند. بک نشان داد که افراد اغلب بدون آگاهی، افکار خودآیندی دارند که منفی، اغراق‌شده یا نادرست‌اند و همین افکار، هیجانات ناخوشایند را ایجاد می‌کنند.

 

 در نتیجه، اگر افراد بتوانند این افکار را شناسایی، ارزیابی و بازسازی کنند، می‌توانند هیجانات و رفتارهای سالم‌تری داشته باشند. این دیدگاه پایه‌گذار رویکرد شناخت‌درمانی شد؛ روشی علمی، ساختارمند و متمرکز بر زمان حال که به افراد کمک می‌کند با تمرین و درون‌نگری، نگرش واقع‌بینانه‌تری نسبت به خود، دیگران و جهان پیدا کنند.

آرون بک شناخت درمانی

آرون بک شناخت درمانی
آرون بک شناخت درمانی/ تکنیک های شناخت درمانی بک

⭕ فرآیندهای درمانی از دیدگاه نظریه شناختی

 

1. مراحل اصلاح خطاهای شناختی : بک اشاره میکند برای درمان موفق درمانجو باید مراحل اصلاح خطاهای شناختی را طی کند:

  • آگاهی از افکار: گام اول، آگاهی از آنچه فکر می‌کند می‌باشد.
  • تشخیص افکار نادرست: شناسایی افکار نادرست به عنوان گام دوم.
  • جایگزینی افکار: داوری‌های درست باید جایگزین داوری‌های نادرست شوند.
  • دریافت بازخورد: برای ارزیابی درست بودن تغییرات، دریافت بازخورد ضروری است.
 

2. ضرورت مرتب کردن اهداف درمان: بک بر اهمیت تنظیم اهداف درمان تأکید دارد، به‌ویژه در زمینه افسردگی. اولویت‌های درمانی در نظام بک به این صورت هست که ابتدا باید نشانه‌های شدید مانند تفکر خودکشی، بی‌خوابی و کاهش وزن کاهش یابند. به همین منظور بک روشهایی برای کاهش نشانه ها ارائه میدهد:

 

  • تکالیف ابتدایی: شروع ممکن است با تکالیفی ساده مانند پختن تخم‌مرغ باشد. پس از پیشرفت، تکالیف دشوارتر مانند پخت غذا برای خانواده داده خواهد شد.
  • کنترل وابستگی: بر کنترل وابستگی‌ها تأکید می‌شود و تکالیف به گونه‌ای تنظیم می‌شوند که درمان‌جویان بتوانند در آن‌ها موفق شوند.
cbt
رویکرد شناختی رفتاری چیست؟
مشاهده ویدئو


3. برنامه‌ریزی فعالیت درمانی در طول زمان: در اوایل درمان، برنامه‌ریزی فعالیت‌هایی مورد توجه قرار می‌گیرد که فعالیت‌های روزمره خاصی را شامل می‌شود.

  • نقش بازخورد مثبت در درمان : درمان‌جویان افسرده که معمولاً احساس کنترل و لذت ندارند، با بازخورد مثبت روبه‌رو خواهند شد.
  • تمرکز بر شناخت‌های بنیادی: پس از کاهش نشانه‌های بیمارگون ، تمرکز درمان به سوی شناسایی و اصلاح شناخت‌های بنیادی تغییر می‌کند.

درمان‌های شناختی به دلیل ماهیت فعال و ساختارمندشان کوتاه‌مدت هستند و در مدت کوتاهی مشکلات را شناسایی و اهداف را تعیین می‌کنند. اصول مدل شناختی به مراجعان آموزش داده می‌شود و تکالیف آزمایشی طراحی می‌شود.

ویژگی های یک رابطه درمانی موثر از دیدگاه شناخت درمانی بک به شرح زیر است:

  • درمانگر به جای مواجهه مستقیم، بیشتر از گفت‌وگو با سبک سقراطی استفاده می‌کند.
  • مراجعان از طریق پرسش‌های ظریف به کشف افکار نادرست خود هدایت می‌شوند.
  • مراجعان در یک تعامل مشترک و بر اساس شواهد، افکار مختل خود را شناسایی و بهبود می‌بخشند.
  • تکالیف به صورت مشترک تعیین می‌شود و مراجعان موظفند منطق افکار خود را بررسی و شواهد گردآوری کنند.
  • درمانگران شناخت‌گرا می‌کوشند همدلی و صمیمیت نشان دهند، اما این عوامل را ضروری نمی‌دانند.
  • وجود یک رابطه معتبر و توام با اعتماد می‌تواند اثربخشی درمان را افزایش دهد.
  • هدف اصلی شناسایی و اصلاح خطاهای شناختی مشکل‌آفرین است، نه تنها رابطه مراجع و درمانگر.
  • درمانگر باید کمک کننده باشد و در عین حال وابستگی مسئولانه را در مراجع ایجاد کند.
  • درمانگر شناخت‌گرا نقش تخصصی‌اش را حفظ می‌کند و در عین حال مراجع را به عنوان شریک فعال در درمان تشویق می‌کند.
  • مراجع در استفاده و تأثیر اصول شناخت‌درمانی در زندگی خود مهارت پیدا میکند.
  • درمانگر هم حمایت می‌کند و هم رهنمود می‌دهد، که این به درمان موفق کمک می‌کند.
  • با بهبود وضعیت درمان‌جو، فاصله بین جلسات درمانی افزایش می‌یابد.
  • نوارهای شنیداری، کتاب‌ها و جزوه‌ها به عنوان مکمل جلسات درمانی ارائه می‌شوند.

 

بازسازی شناختی چیست؟

در بازسازی شناختی  به منظور تغییر تفکر سوالات کلیدی وجود دارد که شخص باید از خود بپرسد:

  • چه شواهدی وجود دارد؟: بررسی شواهد واقعی در مورد افکار و باورهای منفی.
 
  • چه راه دیگری برای نگریستن به آن وجود دارد؟: ارائه دیدگاه‌های جدید برای تغییر تفسیر رویدادها.

اگر آن اتفاق بیفتد چه میشود؟: بررسی عواقب ممکن  در مورد بروز افکار منفی

اهداف بازسازی شناختی

 
  • آموزش فاصله گرفتن از افکار: درمان‌جویان یاد می‌گیرند که به طور عینی با افکار ناراحت‌کننده برخورد کنند و آن‌ها را مجدداً ارزیابی کنند.
 
  • بررسی منطق نادرست: بررسی تعمیم‌های افراطی و کمک به درمان‌جویان برای تنظیم ملاک‌های مناسب بر اساس موقعیت‌های مختلف.
 
  • به کارگیری تکنیک انتساب زدایی : درمان‌جویان آموخته‌اند که فقط خود را مسئول گرفتاری‌هایشان ندانند.
 
  • آگاهی از فرض‌های افسرده‌ساز: با شناسایی فرض‌های نادرست، درمان‌جویان می‌توانند از انتظارات ناتوان‌کننده رها شوند

⭕ طرحواره‌ها و نقش آن‌ها در آسیب روانی

 

بک معتقد بود که افکار ما، حتی آن‌هایی که خیلی سریع و ناخودآگاه به ذهن می‌آیند، می‌توانند بر احساسات و رفتارمان اثر بگذارند. او این افکار را در سطوح مختلف بررسی می‌کرد؛ از افکار خودکار روزمره تا باورهای بنیادی و عمیق‌تر.این باورهای بنیادی، که اغلب نیمه‌هشیار هستند، ساختارهای پایداری‌اند که از تجربه‌های زندگی ما شکل گرفته‌اند. بک این ساختارها را «طرحواره» نامید. طرحواره‌ها مثل عینک هایی هستند که باعث می‌شوند رویدادهای زندگی را به شکل خاصی ببینیم و تفسیر کنیم.

باورهای بنیادین cbt
باورهای بنیادین cbt/باورهای میانجی
هدف درمان شناختی

بخش عمده درمان شناختی کمک به شناسایی تفکرات خودکار و ارزیابی مجدد شناخت‌های نادرست است.

⭕ تفسیر رویدادهای زندگی


وقایع روزمره توسط همین ساختارهای شناختی پردازش و تفسیر می‌شوند. در صورتی که این تفسیرها منفی یا تحریف‌شده باشند، نتیجه آن بروز افکار ناراحت‌کننده و رفتارهای آشفته خواهد بود. به بیان دیگر، نحوه پردازش اطلاعات و برداشت فرد از رویدادها می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در ایجاد یا تداوم مشکلات روان‌شناختی داشته باشد.

 

⭕ فرضیه اختصاصی بودن محتوا در درمان شناختی

 

درمان شناختی بر این اصل استوار است که افکار و باورهای زیربنایی در هر اختلال روانی، محتوای خاص و متفاوتی دارند؛ موضوعی که به «فرضیه اختصاصی بودن محتوا» معروف است. برای مثال، در افسردگی محتوای افکار بیشتر حول محور ناامیدی، بی‌ارزشی و ناکامی است، در حالی که در اختلالات اضطرابی این محتوا به خطر، تهدید و ناتوانی در مقابله معطوف می‌شود. شناخت و اصلاح این الگوهای فکری خاص، بخش مهمی از فرآیند درمان در رویکرد بک به شمار می‌رود.

هر اختلال شخصیت، محتوای شناختی خاصی دارد که بر رفتار و احساسات فرد تأثیر می‌گذارد. مانند:

  • شخصیت پارانویید: افرادی با این شخصیت ممکن است معتقد باشند که انگیزه‌ها مشکوکند و باید محتاط باشند. این دیدگاه منجر به رفتارهایی چون متهم کردن و ضد حمله می‌شود.
 
  • شخصیت نمایشی: این افراد باور دارند که دیگران باید در خدمت آن‌ها باشند و موجب تحسین آن‌ها شوند. رفتارهای آن‌ها شامل فریبندگی و قشقرق به پا کردن است.
 
  • شخصیت وسواسی: افراد وسواسی دارای اعتقاد به کمال‌گرایی و اهمیت بالای جزئیات هستند، که منجر به رفتارهایی در راستای کنترل و قواعد سختگیرانه می‌شود.

مثلث شناختی بک

مثلث شناختی بک
مثلث شناختی بک/ آرون بک/ مثلث افسردگی بک

مثلث شناختی بک در مورد افسردگی

افسردگی با اختلالات پارانویا، هیستری، هراس و وسواس فکری-عملی از نظر الگوهای تفکر متفاوت است.  به طوری که بک،در سال ۱۹۷۰ سه موضوع اصلی در افسردگی را به عنوان مثلث شناختی مطرح کرد:  

 

1. تفسیر منفی رویدادها: افراد افسرده رویدادها را به شکل منفی تفسیر می‌کنند.

2. دوری از خود دوستی: افراد افسرده خود را دوست ندارند.

3. ارزیابی منفی آینده: آینده را به شکل منفی ارزیابی می‌کنند.

این عقاید نه به‌عنوان غیرمنطقی، بلکه به‌صورت بسیار مطلق، افراطی و دل‌بخواهی درک می‌شوند. سه ضلع  مثلث شناختی بک در این افراد، به شکل‌گیری خودگویی‌های ناسازگارانه و افکار خودکار منفی می‌انجامد.

در سال ۲۰۱۶، آرون بک و همکارانش مدلی تلفیقی از افسردگی ارائه کردند که رویکردهای شناختی، زیست‌شناختی و تکاملی را ادغام می‌کند. در این مدل افسردگی به صورت زیر تعریف میشود:

  • تعریف افسردگی

 افسردگی به عنوان سازگاری با از دست دادن منابع مهم انسانی (مانند اعضای خانواده یا روابط) تعریف می‌شود. افرادی که به دلیل عوامل ژنتیکی یا محیطی در معرض خطر افسردگی هستند، ممکن است این از دست دادن را به صورت غیرقابل حل و مخرب تصور کنند.

 

  • الگوی پاسخ به استرس

افراد در معرض خطر با واکنش‌پذیری زیاد به استرس و سوگیری‌های شناختی ریشه‌دار مواجه هستند که منجر به مثلث شناختی منفی می‌شود.

“مدل یکپارچه‌نگر بک رویکرد شناختی را حفظ می‌کند و عوامل دیگر مؤثر بر روند طبیعی افسردگی را نیز تأیید می‌کند.”

خطاهای شناختی آرون بک

خطاهای شناختیفرض افسرده ساز
تعمیم افراطیاگر این موضوع در این موقعیت درست است در مورد هر موقعیت مشابه دیگری هم درست است.
جداسازی گزینشیشکستها تنها رویدادهای مهم و تنها معیار ارزیابی من هستند.
مسئولیت پذیری افراطیمسئول تمام رویدادهای بد و شکستهای زندگی ام خودم هستم.
خود ارجاعیمن در کانون توجه همه هستم مخصوصا وقتی شکست میخورم.
تفکر همه یا هیچهمه چیز یا خوب است یا بد . من یا پیروز میشوم یا نابود خواهم شد.

نظریه‌های بک و الیس از نظر واژگانی متفاوت هستند، اما از جنبه‌های مهم شباهت‌هایی دارند. بک بیشتر بر روی شناخت‌ها و نگرش‌های ناسازگارانه تأکید دارد و در پژوهش‌های اولیه خود به فرض‌های افسرده‌ساز می‌پردازد. در چارچوب نظریه بک، خطاهای شناختی به عنوان تحریف‌ها یا اشتباهات سیستماتیک در شیوه پردازش اطلاعات شناخته می‌شوند که موجب شکل‌گیری و حفظ این نگرش‌های ناسازگار و افسرده‌ساز می‌گردند. بنابراین، شناخت دقیق و اصلاح این خطاهای شناختی، بخش مهمی از درمان‌های مبتنی بر رویکرد بک محسوب می‌شود.

تفاوت نظریه بک و الیس

رویکرد بک به درمان با رویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری الیس در حوزه شخصیت و سبک درمان مقایسه می‌شود.

  • رویکرد الیس: رویکردی اجباری و خشک، با تمرکز بر حذف افکار غیر منطقی.
 
  • رویکرد آرون بک: رویکردی نرم و اختیاری، با همکاری و مشارکت با بیمار برای کشف افکار خودآیند و باورهای هسته‌ای.

تفاوت‌های کلیدی رویکرد بک  با رویکرد الیس: در حالی که الیس بر حذف افکار منفی تأکید دارد، بک تأکید بیشتری بر اصلاح و تعدیل افکار ناسازگار دارد و به همکاری با مراجع اهمیت می‌دهد.

⭕شباهت‌ های رویکرد بک و الیس:
  • بک و الیس هر دو ابتدا در زمینه روان‌کاوی آموزش دیده و به دلیل نارضایتی از نتایج آن، به درمان شناختی پرداختند.
 
  • هر دو به درمانجویان کمک می‌کنند تا از شناخت‌های ناسازگارانه آگاه شده و الگوهای تفکر مناسب‌تری جایگزین کنند.
 
  • هر دو رویکرد نسبتاً التقاطی و تجربی هستند.
 
  • درمان‌های آن‌ها مسئله‌محور و مبتنی بر آموزش روان‌شناسی است.
 
  • تعیین تکالیف برای درمان‌جو بخشی جدا‌ناپذیر از درمان آنها است.
 
  • هر دو به ارائه “کتابهای خودیاری” به درمان‌جویان و عموم مردم متعهد هستند.

تفاوت شناخت‌درمانی بک و طرحواره‌درمانی

شناخت درمانی بکطرحواره درمانی
هدف: شناسایی و تغییر افکار ناکارآمد و منفی خودکارشناسایی و اصلاح طرحواره‌های عمیق و ریشه‌دار
مناسب برای: افسردگی، اضطراب، وسواس، مشکلات موقعیتی و کوتاه‌مدتاختلالات شخصیت، مشکلات رابطه‌ای مزمن، الگوهای تکرارشونده رفتاری
اختلالات شخصیت، مشکلات رابطه‌ای مزمن، الگوهای تکرارشونده رفتاریتکنیک‌های شاخص: ثبت افکار، چالش شناختی، بازسازی شناختی، آزمون واقعیت
تمرکز بر گذشته کمتر، بیشتر بر زمان حال و موقعیت فعلی تمرکز داردتمرکز بر گذشته بیشتر، بررسی تجارب کودکی و روابط اولیه

شناخت درمانی، برای چند دهه با موفقیت در درمان اختلال‌های روانی به کار رفته‌اند.اما متخصصان متوجه شدند که درمان جویان مبتلا به اختلال شخصیت به ندرت می‌توانند فقط با تحلیل تجربی و بحث منطقی، شناخت‌های مشکل‌ساز خود را تغییر دهند. 

 

به همین دلیل، درمان شناختی برای اختلال‌های شخصیت گسترش یافته و با روان‌درمانی متمرکز بر طرحواره که یانگ و همکارانش پیشگام آن بوده‌اند، سازگار شده است.در این رویکرد، اختلال‌های شخصیت دیگر نشانه‌هایی از تحریف‌های شناختی جداگانه محسوب نمی‌شوند، بلکه به عنوان طرحواره‌های ناکارآمد و خودتداوم‌بخش و رفتارهای خود تخریبی در نظر گرفته می‌شوند.

کارگاه های روانشناسی رایگان
کارگاه طرحواره درمانی
مشاهده
درمان متمرکز بر طرحواره

درمان متمرکز بر طرحواره برخلاف درمان شناختی استاندارد، بر تغییر عاطفی، رابطه درمانی، و بازپروری تأکید دارد.این روش بر این فرض است که طرحواره‌های ناسازگارانه از برآورده نشدن نیازهای اصلی ناشی می‌شود.

 

هدف درمان متمرکز بر طرحواره

درمان متمرکز بر طرحواره به درمان‌جویان کمک می‌کند تا نیازهای خود را با دستیابی به تجربیاتی که در دوران کودکی از دست داده‌اند، برآورده کنند و تجربیات آسیب‌زا که منجر به ایجاد طرحواره‌های ناسازگار شده‌اند، حل کنند.

 

نقش درمانگر در درمان متمرکز بر طرحواره

درمانگر باید یک دلبستگی ایمن در محدوده رابطه درمانی ایجاد کند و اقدامات لازم را برای برآورده کردن این نیازها انجام دهد، مشابه پرورش سالم از سوی والدین.

خلاصه نظریه بک

۱. ایجاد نظام روان‌درمانی

بک در طول ۴۵ سال، نظام روان‌درمانی شناخته‌شده‌ای را به نام “درمان شناختی” توسعه داده است که توجه زیادی را به خود جلب کرده و پژوهش‌های گسترده‌ای را موجب شده است.

۲. ابزارهای تحقیقاتی بک

به منظور پژوهش، ابزارهای کاربردی متعددی ابداع کرده است، از جمله:

  • پرسش‌نامه افسردگی
  • پرسش‌نامه اضطراب
  • مقیاس اندیشه‌پردازی خودکشی

 ۳. تمرکز بر افسردگی و گسترش به اختلالات دیگر

  • تمرکز بالینی اولیه بک بر روی افسردگی بود که منجر به انتشار کتاب “درمان شناختی افسردگی” شد .
  • پژوهش‌های او به اختلال‌های اضطرابی، سوء مصرف مواد، اختلال‌های شخصیت و اسکیزوفرنی نیز گسترش یافت.
 

۴. کتاب های آرون بک

  • بک کتاب “عشق هرگز کافی نیست” (۱۹۸۸) را نوشت که در آن درمان شناختی را برای مسائل زناشویی و زوج‌ها شرح می‌دهد.
  • با توجه به افزایش خشونت اجتماعی، او کتاب زندانیان نفرت (۲۰۰۰) را برای بررسی خشم و خصومت نگارش کرد.
نویسنده
زینب علی وحدتی

سوالات متداول

مثلث شناختی آرون بک ، بیان می‌کند افکار منفی درباره خود، دیگران یا جهان و آینده به شکل یک چرخه منفی بر هیجانات و رفتار فرد تأثیر می‌گذارند. این الگوی فکری، اغلب در افسردگی و اضطراب دیده می‌شود و با شناسایی و اصلاح آن در فرآیند شناخت‌درمانی، می‌توان این چرخه را شکست و مسیر تغییر را هموار کرد.

آرون بک بر این باور بود که تغییر در شیوه تفکر، منجر به تغییر در احساسات و رفتار می‌شود.
او با رویکرد ساختارمند و کوتاه‌مدت خود، درمان را بر همکاری فعال بین درمانگر و مراجع بنا کرد.

📙 برای مطالعه بیشتر

  • کتاب نظامهای روان درمانی ، نظریه های روان درمانی ،تحلیل فرانظری / نوشته پروچسکا و نورکراس / فصل دهم

  • کتاب نظریه های مشاوره و روان درمانی (در زمینه و کاربست مهارتها، راهبردها و فنون) / نوشته فلنگن / جلد دوم / فصل هشتم

  • en.wikipedia.org
  • www.verywellmind.com
 
ماخذ: B2n.ir

چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟

میانگین 0 / 5. افراد 0

روان شو وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *