3 ساختار شخصیت : اید، ایگو ، سوپر ایگو
- روان شو
- اصطلاحات

اید ایگو و سوپرایگو چیست؟ اینها سه بخش اصلی شخصیت انسان را در نظریه فروید تشکیل میدهند. اید نماینده نیروهای ناهشیار است که به دنبال کسب لذت فوری هست. ایگو نقش میانجی را بین اید و جهان خارج ایفا میکند و سعی دارد تا خواستههای اید را به گونهای برآورده کند که با قوانین اجتماعی و اخلاقی سازگار باشد.سوپر ایگو نماینده استانداردهای اخلاقی و ارزشهای فرهنگی است که از طریق فرآیند تربیتی در انسان شکل میگیرد. این سه بخش در تعامل با یکدیگر، رفتار و روان انسان را شکل میدهند.
نهاد ( اید)
نهاد پیرو اصل لذت هست . یعنی به دنبال ارضا و برآورده کردن سریع نیاز های و خواسته هایش هست بدون اینکه پیامد آن رفتار را در نظر بگیره.( به عنوان مثال : وقتی شخصی شما را عصبانی و ناراحت میکند اید می گوید همین الان مثلا این گلدون را به سمتش پرتاب کن و سرش داد بزن و خودتو خالی کن و اصلا به این فکر نمیکنه ممکنه در اثر پرتاب اون گلدون شخص آسیب جدی ببینه )
اگر ارضا آن نیاز غیرممکن باشد اید از فرآیند های اولیه فکری مثل رویا پردازی و فانتزی استفاده میکند. مثلا فردی که بسیار تشنه هست و خواب می بیند که دارد آب می خورد .

من ( ایگو )
اصل واقعیت هست . با اینکه کارکردی مستقل از نهاد دارد اما ، انرژی خودش را از نهاد می گیرد .
چه چیزی در ایگو وجود دارد ؟ 1. شناخت ها ( برنامه ریزی ، به تعویق انداختن نیاز و…) و 2. مکانیزم های دفاعی
ایگو از فرآیند های فکری ثانویه استفاده میکند. یعنی ارضای آن غریزه را به زمان مناسب دیگه ای موکول می کند.
( در مثال بالا وقتی که شخصی شما را عصبانی کرد ، ایگو ابتدا میاد و واقعیت بیرونی را در نظر میگیره ، و مثل نهاد بی گدار به آب نمیزنه. ایگو به شما میگه به صورت منطقی و محترمانه علت رفتار اون شخص را بپرسید و اگه شرایطی برای صحبت با اون شخص نبود به شما پیشنهاد میکنه برای تخلیه خشمتون برید باشگاه و بوکس بزنید .)
ایگو بین نهاد و سوپر ایگو هست : از طرفی باید نیاز های نهاد را ارضا کند ، از طرفی دیگر باید واقعیت بیرونی را در نظر بگیرد و قوانین و دستورات سوپر ایگو را نقص نکند. ( گاهی اینقدر این دو نیرو به ایگو فشار میارن که از سلاح خودش یعنی مکانیزم های دفاعی استفاده میکنه )

فرامن ( سوپر ایگو)
چه چیزی در فرامن وجود دراد ؟ 1. وجدان ( باعث ایجاد :ایجاد حس گناه و سرزنش) و 2. خود آرمانی ( باعث ایجاد: حس غرور ، و پاداش )
(به عنوان مثال : در شرایطی که شما خشمگین شدید سوپر ایگو به شما میگه آرام باش و سعی کن خونسرد باشی و اگه خشمتون رو با پرتاب یک گلدون به سمت اون شخص نشون بدین سوپر ایگو سریعا در شما حس گناه ایجاد میکنه و شروع به سرزنش میکنه و اگه با اون شخص با روی خوش صحبت کنید و پرخاش نکنید ، تشویق تون میکنه. درواقع اینها همون درس هایی بودن که جامعه و والدین وقتی بچه بودید به شما دادن : دختر یا پسر خوب باید این کارو کنه و اون کارو نکنه و… )
تعادل بین 3 بخش شخصیت
این 3 بخش شخصیت همواره با هم در تبادل هستند. اگر تعادل بین تعامل این بخش ها به هم بخورد باعث ایجاد اختلال و ناسازگاری در فرد می شود .( تعادل بخشیدن وظیفه ایگو هست)
بالعکس اگر ایگو نتواند بر اید غلبه کند و تسلط اوضاع به دست اید، بی افتد ما شخصی مواجه هستیم که برای رسیدن به خواسته هایش حاضر هست دست به هر کاری بزند مثل دزدی و قتل و جنایت .
در اینجاست که به اهمیت کار ایگو در تعادل بخشیدن به این نیرو ها پی می بریم .

در ذهن علی ، جدالی همیشگی بین سه شخصیت عجیب و غریب جریان داشت: نهاد، من و فرامن
نهاد که همیشه دنبال لذتهای آنی بود، در ذهن او کنار تلویزیون لم داده و داشت درباره رفتن به یک رستوران بزرگ برای خوردن یه همبرگر برزگ رویاپردازی میکرد. نهاد یک تیشرت پرزرق و برق پوشیده بود و با لبخندی به ایگو گفت: “هی، تصمیم بگیر! چطوره بریم یه همبرگر بزنیم؟ خیلی وقته یه غذای چرب و خوشمزه نخوردم!”
من، که همیشه سعی میکرد منطقی باشد و بین خواستههای مختلف تعادل ایجاد کند، با اخم به نهاد نگاهی انداخت و گفت: ” نهاد، ساعت دو نصفه شبه! فردا باید بریم سر کار و نمیتونیم این موقع بریم همبرگر بخوریم.”
در همین لحظه، فرامن ، که خیلی جدی و منظم بود، با کتوشلوار و یک دفترچه کوچک که همیشه همراهش بود وارد صحنه شد. او در حال نوشتن چیزی زیر لب زمزمه میکرد: “همبرگر؟ در این ساعت؟ غیرممکنه! آیا به سلامتی خودت فکر نمیکنی؟ و هزینههای غیرضروری؟!”
نهاد از شدت خنده به خود میپیچید و گفت: “اوه، سوپرایگو، حرفای تو که همیشه توش باید و نبایده !!! تو واقعا میتونی یه همبرگر خوشمزه رو به یه قاتل سلامت تبدیل کنی!”
سوپرایگو با جدیت جواب داد: “تو هیچوقت قوانین رو رعایت نمیکنی، نهاد! ما باید به اصول و اخلاقیات پایبند باشیم.”
اما نهاد ناامید نشد و رو به ایگو کرد: “ببین، ایگو جان! من فقط یه همبرگر میخوام. زیاد که نمیخوام، یه همبرگر کوچیک. فکر کن چقدر میتونه خوشمزه باشه… یه نون نرم با گوشت آبدار… “
ایگو با نگاهی مردد به سمت سوپرایگو نگاهی انداخت و با خودش فکر کرد: “خوب، شاید بشه یه راهی پیدا کرد…”
ولی سوپرایگو بلافاصله به حرف آمد و گفت: “هرگز! هیچچیز بهاندازه سلامتی و نظم مهم نیست! علی باید بخوابه تا فردا به کارش برسه”
نهاد با حرص گفت: “بس کن دیگه، تو چرا همیشه مثل یه مامانخانم ایراد میگیری؟ اصلا میدونی چیه، من میرم و خودم تصمیم میگیرم!”
ایگو که حسابی گیج شده بود، دست به کار شد و گفت: “خوب، خوب، آرامش رو حفظ کنید. نهاد، شاید بتونیم فردا بعد از کار بریم یه همبرگر سالم و ورژیمی توی خونه درست کنیم. اینطوری هم تو خوشحال میشی، هم سوپرایگو دیگه نگران ناسالم بودن غذا نمیشه.”
نهاد با خنده گفت: “باشه، آقای مسئولیتپذیر! فقط یادت باشه، من همیشه اینجا هستم، آماده یه ماجراجویی خوشمزه!”
سوپرایگو با لبخندی نصفه گفت: “حداقل اینبار در چارچوب قانون پیش میریم.”
و اینچنین شد که این سه شخصیت، برای یک شب دیگر، به توافق رسیدند و هر کدام به گوشهای رفتند. اما نهاد همچنان با خودش فکر میکرد که کی دوباره فرصت میشه که کمی شیطنت کنه…
برای مطالعه بیشتر:
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 5 / 5. افراد 2
