3 سطح هشیاری : هشیاری ، نیمه هشیاری ، ناهشیاری
- روان شو
- اصطلاحات

زیگموند فروید ، شخصیت را از جنبه ها مختلف برسی میکرد . یکی از آنها دیدگاه توپوگرافی بود : نقشه توپوگرافی شامل کوها، دره ها و پستی و بلندی های سطح زمین می شود. در ساختار شخصیت از نظر فروید، انسان به نقشه توپوگرافی تشبیه شده، که نوک قله آن هشیاری هست و بخشی که در زیر اعماق آب هست را ناهشیاری نام گذاری کرد.
سطوح هشیاری ( هشیار و ناهشیار فروید)
هشیاری
هشیار بخشی است که می توانیم به طور منطقی در مورد آن فکر کنیم و صحبت کنیم. این شامل تمام افکار، خاطرات، احساسات و خواسته هایی است که ما در هر لحظه از آن اگاه هستیم.
به عنوان مثال : الان که شما در حال خواندن این مطلب هستید از هشیاری خود استفاده میکنید . شما به طور فعال به کلمات توجه میکنید و اطلاعات را پردازش و درک میکنید.
نیمه هشیاری
به عنوان مثال : فکر کنید در حال تماشای فیلمی هستید ولی اسم بازیگر آن فیلم را هرچه فکر میکنید به یاد نمی آوردید. اسم آن بازیگر در ذهن هشیار شما نیست چون شما به طور فعالانه در باره ی آن فکر نمی کنید ، همین طور در ذهن ناخود آگاه شما هم نیست چون چیزی نیست که سرکوب شده باشد.
به طور ناگهانی بعد از اینکه فیلم تمام شد و شما مشغول یک کار دیگری شدید ، اسم آن بازیگر را به یاد می آوردید. در واقع اسم آن بازیگر در ذهن نیمه هشیار شما بوده و با کمی فکرد کردن ، آن را به یاد آوردید.
ناهشیاری
با اینکه فروید معتقد بود که ذهن ناهشیار تا حد زیادی غیر قابل دسترس است، اما گاهی اوقات می تواند به طور غیر منتظره ظاهر شوند، مانند رویاها یا لغزش های زبان.
مثالی از لغزش زبانی وقتی هست که شما به معلم تان اشتباها بگید مامان ! شاید این را یک اشتباه خیلی ساده و مسخره در نظر بگیرید ولی از دیدگاه روانکاوی این یک اشتباه تصادفی نیست.
فروید بیان میکند رویا هامسیر های سلطنتی به سمت ناهشیاری هستند . خواب ها دارای 2 نوع محتوا هستند :
1. محتوای آشکار و 2. محتوای پنهان .
برای درک بهتر این مفهوم به این مثال ها توجه کنید:
مثالی از خوابی که فروید دیده بود : او نگران بیماری به نام ایرما بود که در درمان به اندازه کافی پیشرفت نکرده بود. فروید خود را مقصر میدانست و احساس گناه میکرد. فروید خواب دید که او در یک مهمانی با ایرما ملاقات کرد و او را معاینه کرد. سپس فرمول شیمیایی برای دارویی که دکتر دیگری به ایرما داده بود، پیش چشمان او ظاهر زد و فهمید که وضعیت او به دلیل سرنگ کثیفی که دکتر دیگری استفاده کرده بود، ایجاد شده است.
بنابراین، حس گناه فروید رفع شد. فروید این خواب را به عنوان برآورده شدن آرزو تفسیر کرد. او آرزو کرده بود که وضعیت بد ایرما مقصر او نباشد و خواب این آرزو را با اطلاع دادن به او که دکتر دیگری مقصر است، برآورده کرد.
یکی از مثالهای معروف تفسیر خواب فروید مربوط به خوابی است که خود او تفسیر کرده است. این خواب به نام “خواب مونا لیزا” شناخته میشود. در این خواب، فروید خود را در یک موزه میبیند که در حال تماشای نقاشی مونا لیزا است . او توجه میکند که نقاشی با چندین لایه پوشش داده شده است، هر کدام با رنگ و طرح متفاوت.(محتوای آشکار رویا )
فروید این خواب را به عنوان برآورده شدن آرزو تفسیر کرد. او آرزو کرده بود که بتواند درون ذهن خود را بررسی کند و خواب این آرزو را با نشان دادن لایههای مختلف نقاشی برآورده کرد. هر لایه نقاشی نمادی از یک بخش از ذهن فروید بود.(محتوای پنهان رویا )

کارل یونگ با فروید موافق بود که ناخودآگاه تعیین کننده شخصیت است، اما او پیشنهاد کرد که ناخودآگاه به دو لایه تقسیم شود: ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی .
ناخودآگاه شخصی مخزنی است که فراموش شده یا سرکوب شده است، بسیار شبیه تعریفی بود که فروید ارائه داد. ناهشیار شخصی به وسیله تجربیات فردی ما شکل میگیره.
با این حال، ناخودآگاه جمعی چیزی نیست که شخصا تجربه کرده باشیم بلکه شامل تجریبات نیاکان و اجداد ما هست که به ما به ارث رسیده( مثل تجربه اجداد ما از مفهوم خدا ، مادر ). محتوای ناهشیار جمعی در اکثر فرهنگ ها یکسان هست
فروید در نظام دوم خود نام ناهشیار ، نیمه هشیار و هشیار را به اید ، ایگو و سوپر ایگو تغییر داد .در مقاله بعدی به توضیح این 3 ساختار می پردازیم.
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
