پیشگویی خودکام بخش: وقتی انتظارها واقعیت میشوند
- روان شو
- مقالات

پیشگویی خودکام بخش یکی از مفاهیم جالب در روانشناسی اجتماعی است که نشان میدهد چگونه باورها و انتظارات ما میتوانند واقعیت را شکل دهند. در این مقاله پیشگویی خودکامبخش، به این موضوع میپردازیم که چگونه طرز فکر و پیشفرضهای ما دربارهی خودمان یا دیگران میتواند بر رفتارمان اثر بگذارد و در نهایت همان چیزی را که انتظار داریم، به واقعیت تبدیل کند.
پیشگویی خودکام بخش
ما آدمها همیشه در حال پردازش اطلاعات هستیم، اما نمیتوانیم همه چیز را با دقت بررسی کنیم. برای همین، ذهنمان از «طرحوارهها» یا الگوهای ذهنی استفاده میکند. این طرحوارهها مثل میانبرهایی هستند که به ما کمک میکنند دنیا را سریعتر بفهمیم. مثلاً وقتی میگوییم «معلم»، شاید تصویر یک فرد مهربان و دانا در ذهنمان بیاید. اما این طرحوارهها گاهی باعث میشوند پیشداوری کنیم و انتظاراتمان روی رفتار دیگران تاثیر بگذارد. به این میگویند «پیشگویی خودکامبخش».
پیشگویی خودکامبخش یعنی وقتی ما از قبل دربارهی کسی یا چیزی انتظاری داریم، همین انتظار باعث میشه طوری فکر و رفتار کنیم که اون انتظار واقعاً به حقیقت بپیونده.مثلاً اگر فکر کنیم یک دانشآموز باهوشه، با او طوری رفتار میکنیم (مثلاً با تشویق و اعتماد) که واقعاً باعث میشه بهتر عمل کنه و باهوشتر به نظر بیاد.
طرحواره چیست و چرا مهم است؟
فکر میکنی طرحوارهها در ذهن ما چه نقشی دارند؟ آیا آنها مثل یک فیلتر عمل میکنند که اطلاعات را مرتب و ساده میکند؟
طرحوارهها در واقع الگوهای ذهنی هستند که ما از دنیا و آدمها در ذهنمان میسازیم. مثلاً وقتی به یک معلم فکر میکنی، ممکن است تصویر کسی در ذهنت بیاید که مهربان است، درس میدهد و به دانشآموزان اهمیت میدهد. این طرحواره به تو کمک میکند تا سریعتر اطلاعات را درک کنی، اما گاهی هم باعث میشود پیشداوری کنی.
طرحوارهها مثل عینکهایی هستند که ما از پشت آنها به دنیا نگاه میکنیم و انتظاراتمان را شکل میدهند. پیشگویی خودکامبخش وقتی رخ میدهد که این انتظارات باعث شوند ما طوری رفتار کنیم که دیگران هم همانطور که انتظار داریم عمل کنند. به عنوان مثال:
مثال از پیشگویی خودکام بخش
مثال 1: در کلاس درس
فرض کنید یک معلم فکر میکند یکی از دانشآموزانش، مثلاً سارا، خیلی در ریاضی استعداد دارد. معلم ممکن است:
بیشتر به سارا توجه کند و او را تشویق کند.
سؤالات سختتری از او بپرسد.
وقتی سارا جواب درست میدهد، با اشتیاق بیشتری او را تحسین کند.
این رفتارها باعث میشود سارا اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کند، بیشتر تلاش کند و واقعاً در ریاضی بهتر شود. حالا اگر معلم فکر کند دانشآموز دیگری، مثلاً علی، در درس ضعیف است، ممکن است کمتر به او توجه کند یا سؤالات سادهتری از او بپرسد. نتیجه؟ علی ممکن است احساس کند نمیتواند موفق شود و عملکردش ضعیفتر شود. این همان قدرت پیشگویی خودکامبخش است!
مثال 2 : در محل کار
تصور کنید رئیس یک شرکت باور دارد که یکی از کارمندانش، مثلاً مهدی، خیلی خلاق است. رئیس ممکن است پروژههای جالب و چالشبرانگیزی به مهدی بدهد و بیشتر با او مشورت کند. این کار باعث میشود مهدی احساس ارزشمندی کند، ایدههای جدیدتری بدهد و واقعاً خلاقتر شود. اما اگر رئیس فکر کند کارمند دیگری، مثلاً لیلا، چندان توانمند نیست، ممکن است پروژههای سادهتری به او بدهد یا کمتر نظرش را بپرسد. این رفتار میتواند اعتمادبهنفس لیلا را کم کند و عملکردش را ضعیفتر کند.
مثال 3 : اتاق درمان
فرض کنید یک درمانگر با مراجعی کار میکند که افسردگی دارد. درمانگر بر اساس پرونده مراجع یا تجربههای قبلیاش، طرحوارهای در ذهنش شکل میگیرد که «افراد افسرده معمولاً در جلسات درمان انگیزه کمی دارند و به سختی تغییر میکنند». این طرحواره باعث میشود درمانگر ناخودآگاه انتظار داشته باشد که این مراجع در جلسات ساکت باشد، همکاری کمی نشان دهد و پیشرفت کندی داشته باشد.
به خاطر این انتظار، درمانگر ممکن است:
- کمتر مراجع را تشویق کند یا سوالهای باز و انگیزهبخش از او بپرسد.
- جلسات را با انرژی کمتری پیش ببرد و بیشتر روی مشکلات مراجع تمرکز کند تا پتانسیلهای او.
- فعالیتهای درمانی سادهتری پیشنهاد دهد، چون فکر میکند مراجع توان انجام کارهای پیچیدهتر را ندارد.
این رفتار درمانگر باعث میشود مراجع احساس کند که از او انتظار پیشرفت زیادی ندارند. در نتیجه، مراجع ممکن است:
- کمتر در جلسات مشارکت کند.
- انگیزهاش برای انجام تکالیف درمانی کم شود.
- احساس ناامیدی کند و فکر کند واقعاً نمیتواند تغییر کند.
در نهایت، مراجع همانطور که درمانگر انتظار داشت، پیشرفت کمی نشان میدهد، و این چرخه پیشگویی خودکامبخش کامل میشود. طرحواره اولیه درمانگر (باور به عدم انگیزه مراجع) از طریق رفتارش به واقعیت تبدیل شده است.
اگر درمانگر آگاه باشد که طرحوارههایش ممکن است روی رفتارش تاثیر بگذارد، میتواند:انتظارات مثبتتری از مراجع داشته باشد و او را به چالشهای کوچک اما معنیدار دعوت کند. روی نقاط قوت مراجع تمرکز کند و فضای حمایتی و انگیزهبخش ایجاد کند. مرتب از خودش بپرسد: «آیا رفتار من تحت تاثیر پیشداوریهایم است؟»
پیشگویی خودکامبخش چیست

یک آزمایش معروف در سال ۱۹۶۸ توسط روزنتال و جاکوبسون این موضوع را نشان داد. آنها به معلمهای یک مدرسه گفتند که بعضی دانشآموزان «نخبه» هستند، در حالی که این بچهها به صورت تصادفی انتخاب شده بودند. در پایان سال، این دانشآموزان در آزمونها خیلی بهتر از بقیه عمل کردند، فقط چون معلمها انتظار داشتند آنها موفق شوند! معلمها ناخودآگاه به این بچهها بیشتر توجه کردند، درسهای سختتر به آنها دادند و فضای گرمتری برایشان ساختند.
در مطالعه معروف روزنتال و جاکوبسون (۱۹۶۸)، چه اتفاقی در کلاسهای درس افتاد؟ آیا معلمها عمداً به دانشآموزانی که «نخبه» نامیده شده بودند، توجه بیشتری نشان دادند؟ اصلاً اینطور نبود! معلمها معمولاً بسیار دلسوز و مهربان هستند و اگر بفهمند به برخی دانشآموزان بیشتر توجه کردهاند، ناراحت میشوند. در واقع، پیشگویی خودکامبخش در این مطالعه کاملاً ناخودآگاه بود و نتیجه تفکر خودکار ذهن معلمها بود.
جالب اینجاست که معلمها فکر میکردند زمان کمتری به دانشآموزان «نخبه» اختصاص دادهاند. اما مطالعات بعدی نشان داد که آنها ناخواسته با این دانشآموزان متفاوت رفتار میکردند. چطور؟
توجه و تشویق بیشتر: معلمها فضای گرم و صمیمیتری برای این دانشآموزان ایجاد میکردند و بیشتر تشویقشان میکردند.
درسهای چالشبرانگیز: مطالب درسی سختتر و پیشرفتهتری به آنها میدادند.
بازخورد بهتر: به عملکردشان توجه بیشتری نشان میدادند و بازخوردهای دقیقتری ارائه میکردند.
فرصت بیشتر: به این دانشآموزان وقت بیشتری برای پاسخ دادن به سوالات در کلاس میدادند.
این رفتارهای ناخودآگاه باعث شد دانشآموزانی که به اشتباه «نخبه» نامیده شده بودند، واقعاً در آزمونها بهتر عمل کنند. این نشان میدهد که انتظارات ما، حتی اگر خودمان ندانیم، میتوانند روی رفتار و عملکرد دیگران تاثیر عمیقی بگذارند!
self fulfilling prophecy چیست ؟
معلمها هم مثل همه ما انسان هستند و گاهی ممکن است بر اساس جنسیت، نژاد، وضعیت مالی یا سابقه خانوادگی دانشآموزان، انتظاراتی از آنها داشته باشند که درست نیست. این انتظارات میتوانند به پیشگویی خودکامبخش منجر شوند، همانطور که در مطالعه روزنتال و جاکوبسون (۱۹۶۸) دیدیم.
برای مثال، اگر معلمی فکر کند دانشآموزی از خانواده کمدرآمد نمیتواند در درس موفق شود، ممکن است ناخواسته کمتر به او توجه کند، سوالهای سادهتری از او بپرسد یا کمتر تشویقش کند. این رفتار باعث میشود دانشآموز اعتماد به نفسش را از دست بدهد و واقعاً عملکرد ضعیفی داشته باشد.
مطالعات نشان دادهاند که این موضوع در کلاسهای واقعی هم اتفاق میافتد. مثلاً پژوهشی از سورهاگن (۲۰۱۳) نشان داد که اگر معلمهای کلاس اول انتظار کمی از دانشآموزان داشته باشند، این بچهها حتی تا ۱۰ سال بعد در آزمونهای استاندارد ریاضی، خواندن و واژگان ضعیفتر عمل میکنند، بهخصوص اگر از خانوادههای محروم باشند.
⭕ این تاثیرات شاید کوچک به نظر برسند (مثلاً چند امتیاز کمتر در آزمونها)، اما میتوانند آینده تحصیلی دانشآموزان را تحت تاثیر قرار دهند. انتظارات پایین معلمها میتوانند دانشآموزان را به سمت عملکرد ضعیفتر سوق دهند و فرصت شکوفایی را از آنها بگیرند.
درنهایت مثال هایی از زندگی روزمره آوردم تا به درک بهتری از پیش گویی خودکام بخش برسید:
1. مصاحبه شغلی:
وقتی فردی باور دارد که در مصاحبه رد میشود، با اضطراب، تردید و زبان بدن نامطمئن وارد جلسه میشود. همین رفتار باعث میشود مصاحبهکننده حس کند او مناسب کار نیست و واقعاً ردش کند.
2. روابط عاطفی:
اگر کسی فکر کند شریک عاطفیاش حتماً او را ترک میکند، ممکن است مدام مضطرب یا شکاک رفتار کند. در نتیجه، همین رفتار باعث ناراحتی و فاصله گرفتن طرف مقابل میشود و در نهایت رابطه واقعاً به پایان میرسد.
3. والدین و فرزندان:
وقتی والدین مدام به فرزندشان میگویند «تو هیچوقت موفق نمیشی»، کودک این باور را درونی میکند و به مرور کمتر تلاش میکند، چون ناخودآگاه انتظار شکست دارد. نتیجه؟ پیشبینی والدین تحقق پیدا میکند.
4. محیط کاری:
مدیری که تصور میکند تیمش خلاق و کارآمد است، فضایی باز و تشویقکننده ایجاد میکند؛ همین اعتماد، باعث میشود کارکنان واقعاً خلاقتر و مؤثرتر عمل کنند.
برای مطالعه بیشتر
- کتاب رواشناسی اجتماعی/الیوت آرونسون/ دکتر مجید صفاری نیا/ فصل3
- www.simplypsychology.org
ماخذ: B2n.ir
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
