۱۰ اثر در روانشناسی اجتماعی : از اثر پیگمالیون تا اثر تماشاگر

اثر پیگمالیون
5
(2)

رفتارهای روزمره ما بیش از آن‌چه تصور می‌کنیم تحت تأثیر فرآیندهای ناهشیار ذهن هستند. روان‌شناسان این پدیده‌ها را با عنوان «اثرهای روان‌شناختی» توصیف کرده‌اند—پدیده‌هایی مثل اثر پیگمالیون، اثر هاله‌ای یا اثر زیگارنیک ، که هرکدام نشان می‌دهند چگونه افکار، انتظارات یا موقعیت‌ها می‌توانند به‌طور نامحسوس تصمیم‌ها و احساسات ما را تغییر دهند. در این مقاله با اثر پیگمالیون، اثر هاله ای ، اثر هاثورن و… آشنا می‌شویم و به بررسی تأثیر آن‌ها بر زندگی روزمره می‌پردازیم.

اثر پیگمالیون
اثر پیگمالیون در تدریس/ اثر پیگمالیون در روانشناسی

اثر روزنتال (یا اثر پیگمالیون) یعنی:
انتظارات دیگران از ما می‌تواند روی عملکرد ما اثر بگذارد.

رابرت روزنتال و لنور جاکوبسون ( ۱۹۶۸ ) در یکی از مشهورترین مطالعات روان شناسی اجتماعی به بررسی پیشگویی خودکامبخش در یک مدرسه ابتدایی پرداختند . آنها آزمونی را روی کل دانش آموزان مدرسه اجرا کردند و به معلمان گفتند که برخی دانش آموزان که نمرات خیلی خوبی کسب کرده اند ، مطمئناً در سال تحصیلی آینده عملکرد بسیار خوبی خواهند داشت . این مسئله لزوماً درست نبود ، در واقع، این «دانش‌آموزان نخبه» به‌صورت کاملاً تصادفی انتخاب شده بودند و تفاوت واقعی‌ای با دیگران نداشتند.

 

 تنها علت تفاوت میان این دانش آموزان با سایر همسالانشان ، ذهنیت و تصور معلمان بود ( درباره نتایج آزمون اطلاعاتی در اختیار دانش آموزان و والدین قرار نگرفت) . روزنتال و جاکوبسون پس از القای این انتظار در معلمان که دانش آموزان خاصی عملکرد بسیار خوبی دارند ، منتظر ماندند تا ببینند چه اتفاقی می افتد آنها مرتباً به مشاهده پویایی و تحرک کلاس درس پرداختند و  در پایان سال تحصیلی، وقتی دوباره آزمون بهره هوشی اجرا شد، مشخص شد که همین دانش‌آموزانِ تصادفی انتخاب‌شده، پیشرفت قابل توجهی در IQ داشته‌اند،  و در مقایسه با سایرین در آزمون بهره هوشی نمرات بسیار بالاتری را کسب کردند.

 

آزمایش روزنتال و جاکوبسون نمونه کلاسیک اثر پیگمالیون است. در این آزمایش، انتظارات مثبت معلم (حتی اگر بی‌اساس بود) موجب شد که دانش‌آموزان، واقعاً پیشرفت تحصیلی و ذهنی داشته باشند.

اثر پیگمالیون در روانشناسی

وقتی انتظارات مثبت دیگران باعث رشد و پیشرفت واقعی ما می‌شود

در کلاسهای مورد مطالعه روزنتال و جاکوبسون ( ۱۹۶۸ ) چه اتفاقی افتاد ؟ آیا معلمان با بی رحمی تصمیم گرفتند که دانش آموزان نخبه را بیشتر مورد توجه و تشویق قرار دهند ؟

 

⭕مطالعات تکمیلی نشان داد که معلمان:

  • به این دانش‌آموزان توجه و حمایت بیشتری می‌دادند،

  • فضای عاطفی گرم‌تری برایشان فراهم می‌کردند،

  • مطالب سخت‌تری را آموزش می‌دادند،

  • بازخورد بیشتری ارائه می‌کردند،

  • و فرصت‌های پاسخ‌دهی بیشتری در کلاس به آن‌ها می‌دادند.

این‌ها همه، بدون اینکه معلمان آگاهانه تصمیمی بگیرند، اتفاق افتاده بود.

 

⭕در زندگی واقعی هم معلمان ممکن است تحت‌تأثیر عواملی مثل جنسیت، نژاد یا طبقه اجتماعی، از برخی دانش‌آموزان انتظار پایین‌تری داشته باشند. به عنوان مثال، معلمانی که فکر می کنند کودکی از خانواده کم درآمد فاقد امکانات لازم برای موفقیت در مدرسه است ، ناخواسته به نحوی عمل میکنند که عملکرد آن کودک در مدرسه ضعیف تر شود . مقدار این اثرات کم و به اندازه کسب چند امتیاز در آزمونهای استاندارد شده است و نشان میدهد که انتظارات کم،  دانش آموزان را محکوم به قرار گرفتن در پایین ترین رتبه های کلاس میکند .

اثر هاثورن

اثر هاثورن
اثر هاثورن

اثر هاثورن یعنی وقتی افراد می‌دانند تحت نظر هستند، رفتارشان تغییر می‌کند؛ مثلاً ممکن است سخت‌تر کار کنند یا دقت بیشتری داشته باشند، فقط چون احساس می‌کنند دیده می‌شوند.

پژوهشگران می‌خواستن ببینن آیا تغییر شرایط کاری مثل نور، باعث افزایش بهره‌وری کارگرها میشه یا نه. این آزمایش توسط پژوهشگران “شرکت وسترن الکتریک” و با همکاری ایلتون مایو، یک جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، در دهه ۱۹۲۰ انجام شد.

 

⭕آزمایش به این صورت بود که:

  • ابتدا نور محیط کار را زیاد کردند؛ بهره‌وری بالا رفت.

  • سپس نور را کم کردند؛ باز هم بهره‌وری بالا رفت.

 

نتیجه بسیار عجیب بودش: فرقی نمی‌کرد نور زیاد است یا کم ،در هر صورت، کارگران بهتر کار می‌کردند.

پژوهشگران متوجه شدند که دلیل اصلی خودِ تغییر نور یا شرایط محیطی نبود، بلکه این بود که کارگران احساس می‌کردند زیر نظرند و به آن‌ها توجه شده. همین توجه، انگیزه‌شان را برای تلاش بیشتر بالا برده بود.

اثر زیگارنیک

اثر زیگارنیک یعنی:  کارهایی  که نیمه‌تمام می‌مونن یا انجام نمی‌شن، توی ذهن بیشتر باقی می‌مونن.

مطالعه‌ای که اثر زیگارنیک را کشف کرد، توسط بلوما زیگارنیک ، روان‌شناس روسی، در سال 1927 انجام شد.

 

 

روش تحقیق:

زیگارنیک از شرکت‌کنندگان خواست که یک سری از وظایف ساده را انجام دهند (مثل حل معماها یا مسائل ریاضی). سپس بعضی از شرکت‌کنندگان تکالیف را ناتمام گذاشتند و بعضی دیگر وظایفشان را به‌طور کامل انجام دادند. پس از آن از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا درباره‌ی کارهایی که انجام داده بودند، را به یاد بیاوردند.

 

 

یافته‌ها:

زیگارنیک متوجه شد که افرادی که وظایفشان نیمه‌تمام بود، بهتر می‌توانستند جزئیات آن را به یاد بیاورند ، در حالی که کسانی که وظایفشان تمام شده بود، یادآوری کمتری از آن‌ها داشتند.

 

 

 نتیجه‌گیری:

این تحقیق نشان داد که وظایف ناتمام بیشتر در ذهن باقی می‌مانند و افراد تمایل دارند تا به دنبال تکمیل این وظایف باشند، چون مغز به این کارهای نیمه‌تمام توجه بیشتری نشان می‌دهد.

اثر هاله ای

اثر هاله ای
اثر هاله ای

اثر هاله‌ای یعنی: اگه از یه ویژگی یه نفر خوشمون بیاد (مثلاً قیافه‌اش)، فکر می‌کنیم بقیه ویژگی‌هاش هم خوبه (مثلاً باهوش یا مهربونه) حتی اگه دلیل خاصی براش نداشته باشیم.

آدم‌های خوش‌چهره معمولاً از بقیه بیشتر سود می‌برن!


⭕پژوهش‌ها نشون داده وقتی کسی قیافه‌اش از حد معمول زیبا تر باشه، معمولاً:

  • درآمد بیشتری داره؛ تا ۱۰ تا ۱۵ درصد بیشتر از کسی که قیافه‌اش معمولیه یا پایین‌تره.

  • استادهای خوش‌قیافه نمره‌های بهتری از دانشجوها می‌گیرند.

  • آدم‌های خوش‌چهره احتمال بیشتری دارن در انتخابات رأی بیارن، حتی اگه رای‌دهنده‌ها هیچ چیز دیگه‌ای ازشون ندونند!

 

در یک تحقیق جالب، عکس‌های کاندیداهای سیاسی فنلاندی رو به آدم‌هایی از کشورهای دیگه نشون دادن. همین‌طور که فقط از روی قیافه بهشون امتیاز دادن، معلوم شد جذاب بودن پیش‌بینی می‌کنه که کی رأی بیشتری میاره!

این نشون می‌ده که ما آدم‌ها، وقتی از یه ویژگی کسی خوشمون میاد (مثل زیبایی)، ناخودآگاه فکر می‌کنیم بقیه ویژگی‌هاش هم خوبه. مثلاً باهوشه، مهربونه، اجتماعی‌تره و…

اثر هاله ای

سوگیری شناختی است که توسط آن تمایل داریم فرض کنیم یک فرد با یک ویژگی مثبت میتواند دارای ویژگی های مثبت دیگری هم باشد

روان‌شناس‌ها به این گرایش ذهنی می‌گن: اثر هاله‌ای.


یعنی یه ویژگی مثبت (مثلاً چهره قشنگ) باعث می‌شه ما فکر کنیم طرف کلی ویژگی مثبت دیگه هم داره، حتی اگه واقعاً نداشته باشه. مثلاً تو سایت‌های دوست‌یابی، عکس پروفایل قشنگ‌تر باعث می‌شه مردم فکر کنن اون آدم هم جذاب‌تره، هم باحال‌تره!

 

جالبه بدونی که تو کارتون‌ها هم معمولاً قهرمان‌ها خوشگل‌ترن و شخصیت‌های بد، زشت‌تر.
خلاصه اینکه خیلی وقت‌ها هنوز این باور تو ذهن خیلیا هست که:“زیبایی = خوبی”
و این تقریباً تو بیشتر فرهنگ‌ها دیده می‌شه.

اثر ریباند

اثر ریباند
اثر ریباند

اثر ریباند یعنی: وقتی سعی می‌کنی به چیزی فکر نکنی، ذهن اتفاقاً بیشتر درگیر همون چیز می‌شه.

مثال:
بهت می‌گن: “به خرس سفید فکر نکن!”
اما هرچی بیشتر تلاش می‌کنی فکر نکنی، بیشتر خرس سفید میاد توی ذهنت.

این یعنی اثر ریباند: هرچی بیشتر بخوای یه فکر رو سرکوب کنی، بیشتر بهش فکر می‌کنی.

اثر فلین

اثر فلین یعنی: هوش انسان‌ها به طور متوسط در طول زمان در حال افزایشه.

 اثر فلین ، توسط جیمز فلین در دهه 1980 انجام شد. فلین متوجه شد که میانگین نمرات آزمون‌های هوش در کشورهای مختلف در طول زمان به‌طور پیوسته افزایش پیدا کرده.

 

این تحقیق به این نتیجه رسید که افزایش هوش در طول زمان به احتمال زیاد نتیجه:

  •  تغییرات در محیط اجتماعی
  •  آموزشی
  • تغذیه بهتر
  • دسترسی به اطلاعات بیشتر
  •  و تکنولوژیکی است، نه یک تغییر ژنتیکی در انسان‌ها.

اثر مواجهه صرف

اثر مواجهه صرف
اثر مواجهه صرف

بر اساس اثر مواجهه صرف، هرچی بیشتر با کسی یا چیزی روبه‌رو بشیم، احتمال اینکه بهش علاقه‌مند بشیم بیشتر می‌شه، حتی اگه در ابتدا برامون خنثی یا بی‌اهمیت بوده باشه.

یکی از ساده‌ترین دلایل اینکه چرا به بعضی‌ها بیشتر جذب می‌شویم، این است که نزدیکمان هستند؛ یعنی زیاد آن‌ها را می‌بینیم یا با آن‌ها در ارتباطیم. مثلاً کسانی که با آن‌ها همکلاس هستید، همکارید یا در یک ساختمان زندگی می‌کنید، احتمال زیادی دارد که دوست یا حتی شریک عاطفی‌تان شوند.

 

⭕این موضوع در یک تحقیق معروف هم بررسی شد. پژوهشگران در یک خوابگاه دانشجویی بررسی کردند که چه کسانی با هم دوست می‌شوند. نتیجه جالب بود:

  • بیشتر افراد، دوستان صمیمی‌شان را از همان ساختمانی معرفی کردند که خودشان در آن زندگی می‌کردند.

  • حتی کسانی که در واحدهای نزدیک‌تر به هم زندگی می‌کردند (مثلاً درِ کناری) بیشتر با هم دوست شده بودند.

  • هرچه فاصله آپارتمان‌ها بیشتر می‌شد، احتمال دوستی کمتر می‌شد.

اثر مجاورت

کشف اینکه با دیدن و تعامل بیشتر با مردم، به احتمال زیاد آنها دوستان ما می شوند

این یعنی فقط فاصله فیزیکی مهم نیست، بلکه اینکه چه‌قدر با هم روبه‌رو می‌شویم هم اهمیت دارد. مثلاً کسانی که نزدیک راه‌پله یا صندوق پستی زندگی می‌کردند، چون بیشتر دیده می‌شدند، دوستان بیشتری داشتند.

 

در واقع، این پدیده به چیزی به نام اثر مواجهه صرف هم مربوط می‌شود:
هرچه بیشتر کسی یا چیزی را ببینیم، احتمال اینکه از او خوشمان بیاید بیشتر می‌شود، حتی اگر در نگاه اول برای‌مان خاص نبوده باشد!

اثر اجماع کاذب

اثر اجماع کاذب یعنی فکر می‌کنیم بقیه هم مثل ما فکر می‌کنن یا رفتار می‌کنن، در حالی که این‌طور نیست. مثلا اگه ما کاری رو درست بدونیم، تصور می‌کنیم بیشتر آدم‌ها هم همین نظر رو دارند.

یکی از زمینه‌هایی که اثر اجماع کاذب در آن به‌وضوح دیده می‌شود، سیاست است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که افراد معمولاً فکر می‌کنند دیگران هم مثل خودشان فکر می‌کنند، به‌ویژه در موضوعات سیاسی که جنبه‌ی هویتی و احساسی دارند.

 

📌 پژوهش جفری کوهن و همکاران 

  • در این پژوهش، به شرکت‌کنندگان با گرایش‌های سیاسی مختلف (مثل محافظه‌کار و لیبرال) بیانیه‌هایی درباره موضوعات بحث‌برانگیز سیاسی داده شد (مثل مالیات، سقط جنین، بیمه درمانی).

  • از آن‌ها خواسته شد:

    1. نظر شخصی خود را اعلام کنند.

    2. حدس بزنند چند درصد از مردم با آن نظر موافق‌اند.

 

🔍 یافته‌ها:

  • افراد به‌طور میانگین میزان موافقت دیگران با نظر خود را بیش از واقعیت تخمین می‌زدند.

  • هرچه فرد به دیدگاه سیاسی خود متعهدتر بود، میزان اجماع کاذب در او بیشتر بود.

  • حتی وقتی اطلاعات آماری واقعی به آن‌ها نشان داده شد، باز هم درک آن‌ها به‌راحتی تغییر نمی‌کرد.

 

✅ نتیجه:

این پژوهش نشان می‌دهد که در موضوعات سیاسی، انسان‌ها بیشتر دچار خطای اجماع کاذب می‌شوند؛ چون سیاست بخشی از هویت اجتماعی‌شان است، و تصور می‌کنند دیدگاهشان همان دیدگاه عمومی است.

اثر دانینگ کروگر

اثر دانینگ کروگر
اثر دانینگ کروگر

اثر دانینگ-کروگر یعنی:
آدم‌های ناآگاه یا کم‌تجربه، فکر می‌کنن خیلی می‌دونن. برعکس، آدم‌های با تجربه گاهی خودشون رو دست‌کم می‌گیرن، چون می‌دونن که موضوع چقدر پیچیده‌ست.

مثالی برای درک بهتر اثر دانینگ کروگر:
 

دانشجویی به‌تازگی ترم اول رشته روان‌شناسی را شروع کرده و چند فصل ابتدایی کتاب را درباره مفاهیم پایه مانند «شرطی‌سازی کلاسیک» و «ساختار شخصیت فروید» خوانده است. بعد از مطالعه این مطالب، احساس می‌کند که به‌خوبی روان‌شناسی را می‌فهمد و حتی تصور می‌کند می‌تواند به دیگران مشاوره بدهد یا درباره سلامت روان آن‌ها نظر حرفه‌ای بدهد. او در کلاس با اعتماد به نفس بالا صحبت می‌کند و فکر می‌کند روان‌شناس شدن کار چندان سختی نیست.

 

اما در ادامه ترم، وقتی به مباحث پیچیده‌تری مانند روان‌درمانی، آسیب‌شناسی روانی و روش‌های پژوهش می‌رسد، متوجه می‌شود که چقدر مطالب قبلی را ساده‌انگارانه فهمیده بوده و چقدر دانشش سطحی بوده است. حالا تازه درمی‌یابد که درک واقعی روان‌شناسی نیازمند سال‌ها مطالعه، تجربه و تحلیل عمیق است.

 

در مراحل ابتدایی یادگیری، فرد دانش کمی دارد، اما به‌دلیل ناآگاهی از سطح ناآگاهی خود، اعتماد به نفس کاذب پیدا می‌کند (قله‌ی نادانی). با افزایش واقعی دانش، اعتماد به نفس کاهش پیدا می‌کند (دره‌ی ناامیدی) و سپس به‌تدریج با تسلط بیشتر، اعتماد به نفس به‌صورت واقعی رشد می‌کند (شیب روشنگری).

اثر تماشاگر

اثر تماشاگر
اثر تماشاگر/ اثر ناظر

اثر تماشاگر ، پدیده‌ای است که در آن هرچه تعداد افراد حاضر در یک موقعیت اضطراری بیشتر باشد، احتمال کمک کردن هر فرد کمتر می‌شود. به‌عبارت ساده، وقتی افراد زیادی شاهد یک حادثه هستند، معمولاً هرکس فکر می‌کند دیگری کمک خواهد کرد، و در نتیجه هیچ‌کس کاری نمی‌کند.

 

⭕ اثر تماشاگر، یکی از پدیده‌های مهم در روان‌شناسی اجتماعی است. ماجرا از قتل زن جوانی به نام کیتی جنوویس شروع شد؛ او در نیویورک به قتل رسید، در حالی که تعداد زیادی از همسایه‌ها صدای فریاد کمک او را شنیده بودند، اما هیچ‌کدام دخالتی نکردند.

روان‌شناسان لاتانه و دارلی بررسی کردند و دریافتند که هر چه تعداد شاهدان یک اتفاق بیشتر باشد، احتمال اینکه هر فرد کمک کند کمتر می‌شود. چون همه فکر می‌کنند یکی دیگر کمک خواهد کرد!

 

آن‌ها در آزمایشی مشهور این موضوع را ثابت کردند: وقتی افراد فکر می‌کردند تنها کسی هستند که صدای فرد نیازمند را می‌شنوند، بیشترشان سریع کمک می‌کردند. اما اگر فکر می‌کردند افراد دیگری هم شنیده اند، احتمال کمک کردنشان کاهش می‌یافت . این پدیده به اثر تماشاگر معروف شد. دلیل اصلی‌اش نه شخصیت بی‌تفاوت افراد، بلکه شرایط اجتماعی و تعداد ناظران حاضر در موقعیت است.

لاتانه و دارلی ( ۱۹۷۰ ) با انجام یک سری آزمایش توانستند این فرضیه را تأیید کنند.

 آنها به شرکت‌کننده‌ها (دانشجوها) گفتن که قراره درباره مشکلات دانشجویی به‌صورت صوتی با چند نفر دیگه حرف بزنند. ولی در واقع، فقط صدای ضبط‌شده پخش می‌شد و هیچ‌کس دیگه‌ای واقعاً اونجا نبود.

در میانه گفتگو، یکی از این «شرکت‌کننده‌های خیالی» (که صدای ضبط‌شده‌اش پخش می‌شد) ناگهان شروع می‌کرد به حرف زدن درباره اینکه صرع داره، حالش بد شده، کمک می‌خواهد و داره خفه می‌شه.

 

 

نکته مهم:

هر شرکت‌کننده در اتاقی تنها نشسته بود، اما:

  • بعضی‌ها فکر می‌کردن فقط خودشون دارن اون صدا رو می‌شنون.

  • بعضی‌ها فکر می‌کردن یه نفر دیگه هم هست که داره گوش می‌ده.

  • بعضی‌ها فکر می‌کردن چهار نفر دیگه هم شنونده هستن.

 

نتایج:

  • وقتی فرد فکر می‌کرد تنها فردی است که صدای دانشجوی صرعی را میشنوه ، اکثر آنها فورا کمک کردند (حدود ۸۵٪)

  • اگر فکر می‌کردن فردی دیگری هم شاهد ماجرا بوده  یعنی 2 ناظر وجود داشته، احتمال کمتری داشت که کمک کنند. ( حدود ۶۲٪)

  • و وقتی فکر می‌کردن چند نفر دیگه هم شنونده هستن، فقط ۳۱٪ بلافاصله اقدام کردن. حتی بعد از ۶ دقیقه هم خیلی‌ها هنوز هیچ کاری نکرده بودند.

نویسنده
مائده پدیدار

📙برای مطالعه بیشتر


ماخذ: B2n.ir

چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟

میانگین 5 / 5. افراد 2

روان شو وب‌سایت

‫2 نظر

  • Yal گفت:

    خیلی لذت بردم از خوندن مطلب ! خیلی ساده و روان اثرات روانشناسی رو توضیح دادین

    • روان شو گفت:

      واقعاً خوشحال شدم که مطلب براتون مفید و لذت‌بخش بوده. سعی‌ام اینه که مفاهیم روانشناسی رو طوری بنویسم که هم قابل فهم باشه، هم کاربردی. ممنونم از بازخورد دلگرم‌کننده‌تون 🌱🙏 اگر موضوع خاصی هم مدنظرتونه، خوشحال می‌شم درباره‌ش بنویسم.

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *