آلبرت الیس : درمان عقلانی-هیجانی-رفتاری (REBT)

آلبرت الیس
4.5
(2)

آلبرت الیس یکی از چهره‌های برجسته روان‌شناسی قرن 20 است. نظریه عقلانی هیجانی الیس(REBT) تأثیر چشمگیری بر درمان‌های شناختی گذاشت.همین طور ،نظریه abc الیس توضیح می‌دهد که احساسات و رفتارهای ما نتیجه‌ی مستقیم رویدادها نیستند، بلکه ناشی از باورهای غیرمنطقی هستند نسبت به آن رویداد داریم.و در نهایت، نظریه الیس راهی نو برای درک و اصلاح افکار ناسازگار فراهم ساخت و مسیر شکل‌گیری رویکردهای شناختی–رفتاری را هموار کرد؛ مسیری که آرون بک نیز با توسعه «درمان شناختی» آن را گسترش و نظام‌مند کرد.

  •  دوران کودکی و چالش‌های شخصی:

 

شخصیت اولیه: آلبرت الیس از کودکی مستقل، باهوش، جسور و متفکر بود.در کودکی با بیماری‌های متعددی چون دیابت دست و پنجه نرم کرد که تا بزرگسالی ادامه داشت.

تأثیر مشکلات بر شخصیت: خود الیس معتقد بود که بخشی از انگیزه و شور انقلابی او برای “مهم جلوه دادن خود”، ناشی از تلاش برای غلبه بر احساس بی‌کفایتی ناشی از مشکلات سلامتی بوده است. زندگی الیس نمونه‌ای از این اصل است که ریشه مشکلات می‌تواند منبع موفقیت نیز باشد.(این مفهوم شبیه مفهومی است که آدلر مطرح کرد. به این معنا که احساس حقارت انگیزه فرد برای کسب موفقیت و جبران کمبودها است.)

 

  •  شکل‌گیری دیدگاه‌ها و تحول فکری:
 

آلبرت الیس در پیتزبورگ متولد شد و در نیویورک بزرگ شد.شیفتگی او به مسائل جنسی و فلسفه از سنین جوانی آغاز شد.دیدگاه‌های سیاسی لیبرال او، از جمله دفاع از آزادی‌های جنسی، بر تفکراتش تأثیر گذاشت.مطالعه آثار فیلسوفان یونانی به او کمک کرد تا ایده‌ی بنیادین درمان‌های شناختی را تدوین کند:

“رویدادهای بیرونی علت ناراحتی ما نیستند، بلکه “تفسیر و ارزیابی” ما از آن رویدادها موجب آشفتگی ما می‌شوند.”

  • گذار از روانکاوی به درمان عقلانی هیجانی
 

الیس ابتدا از روانکاوی پیروی می‌کرد، اما از اواخر دهه ۴۰ به تدریج از آن فاصله گرفت. او در سال ۱۹۵۷ رویکرد درمان عقلانی-هیجانی (REBT) را معرفی کرد و معتقد بود بسیاری از مشکلات روانی به‌خاطر افکار غیرمنطقی‌اند، نه تعارضات ناهشیار کودکی.

  •  فلسفه زندگی الیس/ لذت‌گرایی عقلانی:
 

هدف زندگی/ گذراندن اوقات خوش: الیس معتقد بود هدف زندگی، “لذت بردن” است، اما او یک “لذت‌گرای درازمدت” بود، نه کسی که برای لذت‌های زودگذر، درد بلندمدت را به جان می‌خرد.

شادی از کار: او با وجود اینکه ۲۴ ساعته کار می‌کرد (بدون استراحت در مدت ۱۵ سال)، از کارش لذت می‌برد و به این سوال که چرا از کارش لذت می‌برد، با قاطعیت پاسخ می‌داد که “اشکالی دارد اگر واقعاً از کارم لذت ببرم؟”. او باور داشت که لذت بردن از کار، خود یک شکل از “اوقات خوش” است.

 

  • میراث ماندگار الیس:

الیس تا زمان مرگ در ۹۳ سالگی، فعالانه با مراجعان ملاقات می‌کرد، کارگاه برگزار می‌نمود و بیش از ۸۰۰ مقاله و ۸۰ کتاب منتشر کرد.او مدافعی خستگی‌ناپذیر برای رویکرد منطقی – جدلی خود بود و تلاش کرد تا این رویکرد را به بهترین نحو گسترش دهد.

نظریه عقلانی هیجانی الیس

نظریه عقلانی هیجانی الیس
رفتار درمانی عقلانی هیجانی الیس/ نظریه عقلانی هیجانی الیس

الیس از سال ۱۹۵۷، زمانی که رویکرد “منطقی” (REBT) خود را معرفی کرد، با شور و شوق از آن دفاع کرد.پیش از آن، الیس درمانی به سبک روانکاوی انجام می‌داد، اما از اواخر دهه ۱۹۴۰ تا اوائل دهه ۱۹۵۰، به تدریج از اثربخشی و کارآیی روانکاوی کلاسیک و روان درمانی مبتنی بر آن ناخشنود شد .اگرچه با فروید موافق بود که افکار غیرمنطقی باعث مشکلات روانی می‌شوند، اما معتقد بود این افکار ناشی از تعارضات ناهشیار دوران کودکی نیستند.

 

کشف عامل اصلی ناراحتی:

الیس متوجه شد که حتی درمان‌جویانی که درک خوبی از کودکی و ناهشیار خود داشتند، همچنان با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کردند. او دریافت که مشکل اصلی، القای مداوم فلسفه‌های زندگی غیرمنطقی توسط خود افراد به خودشان است.

 

نقد آلبرت الیس بر روانکاوی و شکل‌گیری REBT:

الیس روش تداعی آزاد روانکاوی را منفعل و ناکارآمد می‌دانست، زیرا به چالش کشیدن عقاید فعلی مراجعان را جدی نمی‌گرفت.او شروع به حمله مستقیم به نظام اعتقادی مراجعان کرد و آن‌ها را تشویق نمود تا فعالانه با فرض‌های غیرمنطقی خود مبارزه کنند وفرض های غیر منطقی خود را به چالش بکشند.الیس با تیزهوشی، بیان واضح، علاقه به بحث روشنفکرانه، ایمان به قدرت گفتگوی خردگرا و شوخ طبعی، رویکرد منطقی خود را بسیار مؤثرتر از روانکاوی یافت.

درمان عقلانی-هیجانی-رفتاری (REBT) آلبرت الیس می‌گه احساسات و رفتارهای ما نتیجه افکار و باورهامون هستن، نه خود اتفاقات. با شناسایی و تغییر باورهای غیرمنطقی، می‌شه هیجانات منفی رو کاهش داد و واکنش‌های سالم‌تری داشت.

تأسیس مؤسسه و گسترش REBT:

در سال ۱۹۵۹، الیس این مؤسسه را برای آموزش، ارائه درمان کم‌هزینه به مراجعان و آموزش متخصصان تأسیس کرد.این مؤسسه که بعدها به “مؤسسه الیس” تغییر نام داد، کارگاه‌ها و همایش‌های منظمی در سراسر آمریکا برگزار می‌کرد. کارگاه‌های جمعه شب او در منهتن، بیش از چهار دهه یکی از برنامه‌های معروف بود.او در این کارگاه‌ها و جلسات درمانی، نقش یک “رهنمود” را داشت که مستقیماً به اصل موضوع می‌پرداخت و از بازی با کلمات برای اجتناب از ناراحتی مراجعان پرهیز می‌کرد.

نظریه abc الیس

ravanshow.ir 1 min
نظریه abc الیس/نظریه آلبرت الیس

نظریه شخصیت در رفتار درمانی منطقی – جدلی (REBT)

نظریه abc الیس ستون فقرات REBT، چارچوبی نظری و کاربردی در درمان عقلانی-هیجانی-رفتاری است که توسط آلبرت الیس ارائه شد. این مدل نشان می‌دهد که منشأ بسیاری از مشکلات هیجانی، نه خود رویدادها، بلکه باورهای غیرمنطقی فرد درباره آن رویدادهاست. بر این اساس، با اصلاح این باورها می‌توان به تغییرات پایدار در هیجان‌ها و رفتارها دست یافت.

  • Activating Event) A): رویداد فعال‌ساز: این همان اتفاق یا شرایطی است که در زندگی رخ می‌دهد، مانند طرد شدن توسط یک دوست یا عدم پذیرش در مصاحبه‌ی شغلی که میتواند به عنوان یک رویداد آشکارساز تلقی شود.
 
  • Beliefs) B):  باورها: این مرحله به نحوه‌ی پردازش و تفسیر ما از رویدادهای فعال‌ساز مربوط می‌شود. باورها دو دسته‌اند یا منطقی یا غیر منطقی:
 
  •  Rational Beliefs) rB):  باورهای منطقی: باورهایی که واقع‌بینانه، سازگار و مفید هستند. مثلاً “اینکه در مصاحبه شغلی پذیرفته نشدم ناراحت‌کننده است، اما اتفاقی نیست که دنیا را به پایان برساند” یا “ممکن است این بار بدشانسی آورده باشم.”
 
  •  Irrational Beliefis) iB):  باورهای غیرمنطقی: باورهایی که غیرمنطقی، ناسازگار و مضر هستند. مثلاً “اینکه در مصاحبه شغلی رد شدم وحشتناک است! هیچ‌کس دیگر هرگز مرا دوست نخواهد داشت” یا “عدم پذیرش در این شغل به این معنی است که من برای همیشه شکست‌خورده خواهم بود.”
 
  • Consequences) C):  پیامدها: این مرحله شامل واکنش‌های هیجانی و رفتاری ما نسبت به رویداد فعال‌ساز است که توسط باورهایمان شکل گرفته‌اند. مثلاً احساس ناراحتی، غم، خشم، اضطراب، یا افسردگی.
  • فرایندهای درونی مهم‌ترند REBT: به عنوان یک نظریه شناختی، بر فرایندهای درونی ذهن (باورها) به عنوان مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده رفتار و شخصیت تأکید دارد.
 
  • تفاوت در پیامدها با رویدادهای یکسان: افرادی که با رویدادهای مشابهی روبرو می‌شوند، اما باورهای منطقی یا غیرمنطقی متفاوتی دارند، پیامدهای هیجانی و رفتاری کاملاً متفاوتی را تجربه خواهند کرد.
 
  • باور منطقی: منجر به پیامدهای متناسبی چون تأسف، پشیمانی، ناراحتی و تلاش برای بهبود و جلوگیری از تکرار مشکلات می‌شود.
 
  • باور غیرمنطقی: منجر به پیامدهای نامتناسب و مخربی چون افسردگی، اضطراب شدید، خصومت، احساس پوچی و کناره‌گیری نامناسب می‌شود.

از دیدگاه رفتار درمانی منطقی – جدلی(عقلانی-هیجانی) ، شخصیت و سلامت روان ما نه تنها به اتفاقاتی که برایمان رخ می‌دهد (عاملA)، بلکه به طور اساسی به نحوه تفسیر و باورهایمان درباره آن اتفاقات (عاملB) بستگی دارد. باورهای منطقی به ما کمک می‌کنند تا با چالش‌ها به شکلی سازگارانه روبرو شویم و پیامدهای سالم‌تری را تجربه کنیم، در حالی که باورهای غیرمنطقی ما را به سمت آشفتگی هیجانی و رفتاری سوق می‌دهند.

دیدگاه اشتباه: بسیاری از افراد و حتی درمانگران معتقدند که رویدادهای خارجی (A) مستقیماً باعث پیامدهای هیجانی (C) می‌شوند. یعنی هرچه رویداد بدتر باشد، فرد آشفتگی روانی بیشتری تجربه خواهد کرد.

دیدگاه REBT رفتار درمانی منطقی – جدلی با این دیدگاه مخالف است. این نظریه تأکید دارد که “برداشت‌ها و تفسیرهای ما” از رویدادها (B) هستند که مستقیماً منجر به پیامدهای هیجانی (C) می‌شوند به طور خلاصه یعنی: مهم نیست که چطور برداشت کنی!

کلید سلامت هیجانی: قدرت تفکر منطقی

ریشه‌ی سلامت یا آشفتگی هیجانی ما در نحوه‌ی تفکر ما نهفته است، نه در محیط پیرامونمان. احساسات ما از درون نشأت می‌گیرند و با پیروی از منطق و تجربه‌گرایی، می‌توانیم از بسیاری از آشفتگی‌های هیجانی اجتناب کنیم.

 

  • تفکر، تعیین‌کننده حال ماست: نه اتفاقات بیرونی، بلکه تفسیر و ارزیابی ما از آن‌ها، باعث احساسات ما می‌شود.
 
  • منطق، راهنمای زندگی: الیس (و فیلسوفان رواقی قبل از او) معتقد بودند که با تکیه بر منطق و تجربه‌گرایی، می‌توان از رنج‌های هیجانی غیرضروری جلوگیری کرد.
 
  • پیشرفت علمی بر پایه‌ی منطق: موفقیت‌های علمی در علوم فیزیکی و زیستی، نتیجه‌ی پیروی از مفروضات منطقی و تجربی بوده است، نه خرافات.
 
  • واقع‌بینی و پذیرش نقص: انسان‌ها کامل نیستند و اتفاقات ناگوار رخ می‌دهند. انسان منطقی این را می‌پذیرد و هیجانات معقولی مانند اندوه را تجربه می‌کند، اما اجازه نمی‌دهد نقص‌ها او را بی‌ارزش جلوه دهند.
نظریه عقلانی هیجانی الیس
آلبرت الیس/نظریه عقلانی هیجانی الیس/ خلاصه نظریه البرت الیس
  • زندگی در دنیای منطقی‌تر: با اولویت دادن به منطق، می‌توانیم شرایط اجتماعی را به سمت منطقی‌تر شدن سوق دهیم، که این در درازمدت به نفع خودمان است.
 
  • تعدیل تمایلات طبیعی: تمایلات طبیعی مانند لذت‌گرایی یا نیاز به تأیید دیگران، زمانی مخرب می‌شوند که به “ضرورت” تبدیل شوند. انسان منطقی بین نیاز به تأیید دیگران برای روابط مؤثر و “وابستگی بیش از حد” به تأیید آن‌ها، تعادل برقرار می‌کند.
 
  • اجتناب از خود ویرانگری: با تفکر منطقی، کمتر به سمت فعالیت‌های خودویرانگرانه (مانند سیگار کشیدن برای آرامش فوری) کشیده می‌شویم که ارضای لحظه‌ای دارند اما به سلامت بلندمدت آسیب می‌زنند.
 
  • تحقق تمایلات مثبت: منطق به ما کمک می‌کند تا تمایلات مثبت مانند خلاقیت، عشق ورزیدن و لذت بردن را به شکلی سالم و سازنده دنبال کنیم.

نظریه آسیب‌شناسی روانی در (REBT)

نظریه آسیب شناسی روانی  REBT بر این نکته استوار است که مشکلات روانی عمدتاً ناشی از نحوه‌ی تفکر غیرمنطقی افراد است:

✔️دوگانگی گرایش انسان: انسان‌ها هم گرایش ذاتی به تفکر منطقی دارند و هم گرایش بسیار قوی به تفکر غیرمنطقی. این گرایش‌ها در افراد و جوامع مختلف، متفاوت است.

 

✔️نقش تربیت و محیط: متأسفانه، بسیاری از جوامع و خانواده‌ها، کودکان را به گونه‌ای تربیت می‌کنند که گرایش آن‌ها به خودآشفتگی و تفکر غیرمنطقی تقویت می‌شود.

 

✔️آسیب‌پذیری درونی: حتی با داشتن بهترین خصوصیات ارثی و تربیت مناسب، انسان‌ها همچنان در برابر خودویرانگری از طریق تفکر غیرمنطقی آسیب‌پذیرند.

 

✔️عدم کمال مطلق: هیچ انسانی کامل نیست. همه ما در معرض ویژگی‌های منفی مانند تعلل، تکرار اشتباهات، تفکر آرزومندانه به جای اقدام، جزم‌اندیشی، نابردباری، خرافه‌گرایی و لذت‌جویی کوتاه‌مدت هستیم.

 

✔️ تفاوت بین بهنجار و نابهنجار: تفاوت اصلی بین افراد “بهنجار” و “نابهنجار” در میزان و شدت آشفته‌سازی هیجانی آن‌ها توسط تفکر غیرمنطقی است. به عبارت دیگر، هرچه فرد بیشتر به وسیله افکار غیرمنطقی خود را آشفته کند، بیشتر به سمت نابهنجاری سوق پیدا می‌کند.

نظریه آلبرت الیس می‌گوید که ما انسان‌ها ذاتاً ظرفیت تفکر درست و غلط را داریم. متأسفانه، خیلی وقت‌ها به سمت تفکر اشتباه و غیرمنطقی سوق داده می‌شویم، چه از طریق تربیت و چه از طریق تمایلات درونی خودمان. این تفکرات نادرست، مثل سیگار کشیدن برای آرامش لحظه‌ای که در درازمدت آسیب‌ زا است، باعث ناراحتی و مشکلات روانی در ما می‌شوند. اینکه چقدر ما از این تفکرات غیرمنطقی برای آزار دادن خودمان استفاده می‌کنیم، مشخص می‌کند که چقدر "سالم" یا "ناسالم" هستیم. همه ما گاهی اشتباه می‌کنیم یا احساسات منفی داریم، اما کسی که بیشتر خودش را با افکار منفی آزار می‌دهد، بیشتر در معرض مشکلات روانی قرار می‌گیرد.

تبیین آسیب‌های روانی روزمره با الگوی ABC و باورهای غیرمنطقی
 

مشکلات و ناراحتی‌های روزمره‌ی ما، ناشی از نحوه‌ی تفسیر و باورهایمان نسبت به اتفاقات است. در واقع، با استفاده از الگوی ABC (رویداد فعال‌ساز، باورها، پیامدها)، می‌توان این مشکلات را درک کرد.

الگوی ABC و مشکلات روانی: در اختلالات هیجانی، اتفاقات زندگی (A) توسط باورهای غیرمنطقی (B) تفسیر می‌شوند و این باعث پیامدهای هیجانی و رفتاری نامناسب (C) می‌شود.

باورهای غیرمنطقی رایج: الیس  باورهای غیرمنطقی رایجی را معرفی می‌کند که ریشه بسیاری از مشکلات روانی ما هستند. در اینجا خلاصه‌ای از مهم‌ترین آن‌ها آورده شده است:

تبدیل "ترجیح" به "نیاز":ما تمایلات طبیعی خود (مثل میل جنسی) را به "نیاز" تبدیل می‌کنیم، در حالی که صرفاً ترجیح هستند.
عدم تحمل سختی‌ها:باور به اینکه نمی‌توانیم رویدادهای ناخوشایند (مانند در صف ایستادن یا انتقاد شنیدن) را تحمل کنیم، در حالی که توانایی تحمل آن‌ها را داریم.
ارزش‌گذاری بر اساس دستاوردها:: باور به اینکه ارزش ما به موفقیت‌ها، شکست‌ها یا درآمد ما بستگی دارد، نه به ذات وجودی ما.
وابستگی به رضایت دیگران:نیاز کاذب به کسب رضایت والدین یا مظاهر قدرت، انگار که هستی ما به آن‌ها وابسته است.
باور به عدالت جهانی:: انتظار غیرواقع‌بینانه از اینکه دنیا باید همیشه عادلانه با ما رفتار کند.
برچسب زدن به افراد:قضاوت کردن افراد به عنوان "شرور" و تنبیه آن‌ها به دلیل آن، انگار که می‌توان ارزش وجودی انسان را سنجید.
فاجعه‌انگاری مشکلات:: بزرگ جلوه دادن مشکلات و تصور اینکه "وحشتناک" هستند، بدون درک معنی واقعی این کلمه.
نیاز به هیجان برای عمل:: باور به اینکه برای عمل کردن، حتماً باید عصبانی یا مضطرب باشیم، در حالی که منطقی بودن کافی است.
تکیه بر مواد مخدر یا الکل:اعتقاد به اینکه این مواد خوشبختی را افزایش می‌دهند، یا ضروری هستند.
تأثیر عوامل بیرونی بر خوشبختی: باور به اینکه عوامل بیرونی باعث خوشبختی ما می‌شوند و ما کنترلی بر احساساتمان نداریم.
تأثیر ماندگار گذشته:اینکه گذشته‌ی ما، رفتار فعلی ما را تا ابد تعیین می‌کند، بدون توجه به توانایی تغییر.
تقلید کورکورانه از باورهای کودکی:پذیرش باورهای مذهبی، اخلاقی و سیاسی دوران کودکی بدون سنجش منطقی آن‌ها برای بزرگسالی.

به گفته‌ی آلبرت الیس، بسیاری از ناراحتی‌ها و مشکلات روانی که در زندگی روزمره با آن‌ها روبرو می‌شویم، ریشه در باورهای غلط و غیرمنطقی ما دارند. این باورها باعث می‌شوند که ما اتفاقات عادی زندگی را بیش از حد بزرگ کنیم، به خودمان برچسب بی‌ارزشی بزنیم، از دیگران انتظارات غیرواقعی داشته باشیم، یا فکر کنیم که نمی‌توانیم سختی‌ها را تحمل کنیم.

این باورها مانند یک فیلتر عمل می‌کنند که ما دنیا را از پشت آن می‌بینیم. اگر فیلتر ما کثیف یا معیوب باشد (یعنی پر از باورهای غیرمنطقی)، آنگاه دنیا را هم کثیف و معیوب خواهیم دید و در نتیجه، احساسات و رفتارهای نامناسبی از خود نشان خواهیم داد.

شناختن این باورهای غیرمنطقی و به چالش کشیدن آن‌ها، اولین قدم برای رسیدن به سلامت هیجانی و زندگی منطقی‌تر است.

نویسنده
زینب علی وحدتی

سوالات متداول

نظریه آلبرت الیس می‌گه مشکلات روانی ناشی از باورهای غیرمنطقی درباره اتقافات هست، نه خود اتفاق. با تغییر این باورها، می‌شه هیجانات منفی را کاهش داد و رفتارهای سازنده‌تر داشت.

به طور خلاصه روش درمان آلبرت الیس مبتنی بر شناسایی و تغییر باورهای غیرمنطقی و جایگزین کردن آن با باور های منطقی هست

  1. مدل A-B-C
  2. باورها مهم‌تر از رویدادند:
    باور منطقی در برابر باور غیرمنطقی
  3. باورهای غیرمنطقی علت مشکلات روانی‌اند، نه تعارضات ناهشیار
  4. نظریه عقلانی هیجانی الیس: REBT

Rational Emotive Behavior Therapy

📙 برای مطالعه بیشتر

 

ماخذ: B2n.ir

چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟

میانگین 4.5 / 5. افراد 2

روان شو وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *