روانشناسی فردنگر آلفرد آدلر
- روان شو
- نظریه پردازان

آلفرد آدلر، نو فرویدی و پیرو مکتب روانپویشی بود. روانشاسی فردنگر آلفرد آدلر دید بسیار خوشبینانه ای به انسان داشت و در عین حال به شدت به مفهوم علاقه اجتماعی تاکید داشت. به طور خلاصه مهم ترین مفاهیم نظریه آلفرد آدلر شامل : علاقه اجتماعی، سبک زندگی، میل به برتری، احساس حقارت و خود خلاق هست.
زندگینامه آلفرد آدلر
- آلفرد آدلر در روستایی در وین و در خانوده ای یهودی به دنیا آمد.
- آدلر در کودکی بیمار بود و نزدیک بود در اثر ذات الریه فوت کند.
- او در کودکی وضعیت جسمانی و سلامتی خوب نداشت و همواره بیمار بود.
- برخلاف آدلر، برادر بزرگش نه تنها قوی تر و بزرگتر از او بود بلکه سالم تر بود و مانند آدلر مستعد بیماری نبود. حتی او به آدلر کمک مالی می کرد.
- در دوران مدرسه دانش آموز متوسطی بود و در نهایت وارد دانشکده پزشکی شد.
- اولین ملاقات فروید و آدلر در پاییز 1902 در انجمن روانکاوی بود. با این حال آدلر هیچ وقت فروید را به عنوان استاد خود نمی دانست.
- با گذشت زمان آلفرد آدلر متوجه شد روانکاوی چیزی گسترده تر از آن هست که فروید مطرح کرده و مخالفت هایی هم با برخی عقاید فروید پیدا کرد، در نتیجه از انجمن روانکاوی استعغا داد.
- در نهایت او سازمان خود را به نام انجمن روانشناسی فردنگر آلفرد آدلر را تشکیل داد.
نظریه شخصیت آدلر
از نظر آدلر تلاش برای برتری یا موفقیت، اصلی ترین انگیزه شخصیت انسان است. اما منبع این تلاش برای برتری از کجا می آید ؟ احساس حقارت
کودکی آدلر با ضعف جسمانی و احساس رقابت شدید با برادر بزرگترش گذشت. به گفته خودش در آن دوران دچار احساس حقارت زیادی بود. اما همین احساس حقارت جرقه ای برای حرکت او به سمت موفقیت شد.
در نظریه آدلر افرادی که از لحاظ روانشناختی سالم نیستند، برای برتری شخصی تلاش می کنند، در حالیکه افرادی که از نظر روانشناختی سالم اند، به دنبال موفقیت برای کل انسان ها هستند. با این حال این هدف تا حدودی غیر قابل دسترس هست.
هرکس می تواند هدف خیالی خودش را خلق کند، این هدف به صورت ژنتیکی و محیطی تعیین نمی شود بلکه محصول نیروی خلاق هست. منظور از نیروی خلاق این هست که هرکس معمار زندگی خودش هست و افراد آزادند تا سبک زندگی خاص خود را ایجاد کنند.
وقتی کودکان به ۴ یا ۵ سالگی میرسند نیروی خلاق آنها به قدر کافی رشد کرده است که بتوانند هدف نهایی خود را تعیین کنند حتی اطفال برای رشد، رقابت یا موفقیت سائق فطری دارد. چون کودکان، کوچک ناقص و ضعیف هستند احساس حقارت میکنند .آنها برای جبران کردن این نقص ، هدفی خیالی را جهت بزرگ و کامل و قوی بودن تعیین میکنند بنابراین هدف نهایی فرد، احساس حقارت را کاهش میدهد و او را به سمت برتری یا موفقیت هدایت میکند.
خب این دوتا مفهوم کاملا با هم متفاوت هستند. احساس حقارت در نظریه آدلر چیزی طبیعی در وجود ما هست که ریشه در دوران کودکی دارد. اگه این احساس به خوبی مدیریت بشه می تونه به محرکی برای پیشرفت و برتری ما بشه.اما اگه احساس حقارت ادامه دار بشه به عقده حقارت تبدیل میشه و فرد به جای تلاش برای بهبود دچار نارضایتی عمیق کناره گیری و انتقام جویی میشه.
علاقه اجتماعی
یکی دیگر از مفاهیم مهم نظریه آلفرد آدلر مفهوم علاقه اجتماعی هست. علاقه اجتماعی یعنی همبستگی و تعلق به دیگران و همکاری با جامعه برای رشد و پیشرفت. افرادی علاقه اجتماعی بالایی دارند علاوه بر پیشرفت شخصی خود به نیاز ها و رفاه دیگران هم اهمیت می دهند.
آدلر این طور علاقه اجتماعی را توضیح داد: افرادی که از لحاظ روانشناختی سالم هستند برخلاف افرادی که برای نفع شخصی تلاش میکنند به وسیله علاقه اجتماعی و موفقیت برای کل بشریت برانگیخته میشوند. این افراد سالم به هدفهای فراتر از خودشان فکر میکنند.
آنها قادرند به دیگران کمک کنند بدون اینکه از آنها انتظار پاداش داشته باشند. و میتوانند دیگران را نه به عنوان رقیب بلکه به عنوان افرادی که برای منفعت جامعه با آنها همکاری میکنند در نظر بگیرند. موفقیت آنها به قیمت زیان دیگران به دست نمیآید.
البته کسانی که به جای برتری شخصی برای موفقیت تلاش میکنند از خود غافل نمیشوند. بلکه مشکلات روزمره را به جای دیدگاه شخصی از دیدگاه رشد جامعه در نظر میگیرند. احساس ارزش شخصی آنها با مشارکت آنها در جامعه بشری ارتباط تنگاتنگ دارد. و از نظر آنها پیشرفت جامعه مهمتر از نفع شخصی است.
در نهایت هرچه فرد علاقه اجتماعی بیشتری داشته باشد از لحاظ روانی پختهتر است افراد ناپخته علاقه اجتماعی ندارند، خودمحور هستند و بر قدرت و برتری شخصی بر دیگران تلاش میکنند. افراد سالم ، صادقانه به دیگران علاقه دارند و هدفی را دنبال میکنند که بهزیستی همه انسان ها را در بر داشته باشد.
نقاشی با پاها

در شهری کوچک، خانمی زندگی میکرد که بسیار علاقه به نقاشی داشت. او از کودکی ساعتها با مداد و قلممو وقت میگذراند و رویاهای بزرگی برای آینده داشت. اما در یک روز سرنوشتساز، حادثهای دلخراش همه چیز را تغییر داد. در تصادفی وحشتناک، هر دو دستش را از دست داد. او که همه زندگیاش به نقاشی وابسته بود، به یکباره خود را در دنیایی سرد و تاریک یافت. در آن روزها، حس عمیق حقارت و ناامیدی به او دست داد. او میپنداشت که زندگی برایش دیگر معنایی ندارد و فکر میکرد تمام رویاهایش را از دست داده است.
اما مدتی بعد، متوجه شد که چیزی در درونش نمیگذارد تسلیم شود؛ همان نیرویی که آلفرد آدلر آن را احساس برتری مینامید. او تصمیم گرفت که دوباره بجنگد و این بار این جنگ نه با دستانش، بلکه با پاهایش بود. او شروع کرد به تمرین نقاشی با پا. در ابتدا کار بسیار دشواری بود؛ خطوطی که میکشید کج و نامنظم بودند و او باز هم احساس میکرد که از دیگران کمتر است. اما این احساس او را متوقف نکرد؛ برعکس، به او انگیزه بیشتری داد که بر خودش غلبه کند.
او روزها و شبها تمرین کرد، بارها شکست خورد و باز از نو شروع کرد. همسرش و خانوادهاش نیز در کنار او بودند و او را در این مسیر حمایت میکردند. به تدریج، توانست نقاشیهایی خلق کند که حتی زیباتر از قبل بودند. او حالا نه تنها نقاش بود، بلکه با تلاش و پشتکارش توانسته بود الهامبخش دیگران نیز باشد. دوستان و آشنایانش به او افتخار میکردند و از او یاد میگرفتند که چطور باید با چالشها و سختیهای زندگی روبرو شد.
این بخش از زندگی این خانم نشاندهنده علاقه اجتماعی او بود؛ او که حالا صاحب فرزند و خانوادهای شاد بود، نقاشیهایش را با عشق و محبت به دیگران تقدیم میکرد. او حتی در کارگاههای هنری به افراد دیگری که مشکلات جسمانی داشتند، آموزش میداد و به آنها نشان میداد که هیچ محدودیتی نمیتواند جلوی انسان را بگیرد.
او با عبور از حس حقارت و حرکت به سمت برتری و پیشرفت، توانست از تجربه دردناک خود به عنوان نیرویی مثبت برای کمک به دیگران استفاده کند. این داستان زندگی ، مثالی زیبا از نظریه آلفرد آدلر است که نشان میدهد چگونه از احساس حقارت میتوان به برتری و موفقیت رسید و در عین حال، علاقه اجتماعی و عشق به دیگران را هم در دل داشت.
تفاوت نظریه آدلر و فروید

اول اینکه فروید کل انگیزش را به میل جنسی و پرخاشگری تنزل داد. در حالی که آدلر معتقد بود انسانها عمدتا به وسیله تاثیرات اجتماعی و تلاش برای برتری یا موفقیت برانگیخته میشوند.
دوم اینکه فروید فرض کرد که افراد در شکل دادن به شخصیت خود حق انتخاب چندانی ندارند، حال آنکه آدلر معتقد بود عمدتاً خود افراد مسئول شکل دادن به شخصیت خویش هستند.
سوم اینکه فرض فروید مبتنی بر اینکه رفتار زمان حال توسط تجربیات گذشته ایجاد میشوند کاملاً با نظر آدلر که معتقد بود رفتار زمان حال تحت تاثیر آینده شکل میگیرد مغایر بود.
برخلاف فروید که بر عناصر ناهشیار رفتار خیلی تاکید کرد آدلر معتقد بود افرادی که از لحاظ روانی سالم هستند معمولاً از آنچه انجام میدهند و اینکه چرا آن را انجام میدهند آگاه هستند.
مفهوم نرینه نمایی آلفرد آدلر به اعتراض زن علیه نقش زنانه او اشاره کرد. دقیقا برخلاف فروید که معتقد بود، زن دوست دارداز نظر ساختار بدنی مرد باشد، آدلر معتقد بود زن دوست دارد آزادی و جایگاه مرد در جامعه را داشته باشد.
اصول مهم نظریه آدلر
احساس حقارت | هر انسانی به طور طبیعی حس حقارت دارد و تلاش میکند با دستیابی به برتری به آن غلبه کند |
---|---|
سبک زندگی | روشی که فرد برای دستیابی به هدف های خود تعیین میکند و شامل هدف ، خودپندار و نگرش فرد به دنیا است. سبک زندگی حاصل تعامل وراثت و محیط و نیرو خلاق افراد هست. |
نرینه نمایی | اعتراض زن علیه نقش زنانه اش. زن دوست دارد آزادی و جایگاه مرد در جامعه را داشته باشد |
نیروی خلاق | افراد آزادند تا سبک زندگی خاص خود را ایجاد کنند. هرکس معمار زندگی خودش هست |
علاقه اجتماعی | همدلی و توجه به اعضای جامعه به جای توجه صرف بر منافع شخصی |
روانشناسی فردنگر آلفرد آدلر
آلفرد آدلر با انتخاب اصطلاح روانشناسی فردی میخواست ، بر این عقیده خود تاکید کند که هر کسی منحصر به فرد و تقسیم نشدنی است. دیدگاه روانشناسی فردی او دیدگاه خوشبینانهای از افراد ارائه میدهد و در عین حال به شدت بر مفهوم علاقه اجتماعی متکی است یعنی احساس یگانگی با کل بشریت.
از نظر روانشناسی فردنگر، شخصیت های بیمارگون در محیط های خانوادگی بزرگ شده اند که مانع شکل گیری علاقه اجتماعی در آنها می شود. در نتیجه کودکانی که علاقه اجتماعی آنها بازداری شده ، برای دستیابی به برتری یکی از 4 هدف زیر را انتخاب میکنند :
- توجه طلبی : کودکان نازپرورده در اثر توجه زیاد والدین این پیام را دریافت میکنند که، خودشان قادر به انجام کاری نیستند و در آنها عقده حقارت ایجاد می شود. آنها برای جبران این حقارت به دنبال توجه طلبی هستند.
- قدرت طلبی :کودکانی که والدین سلطه گری دارند دچار حس شدید ناتوانی و عقده ی حقارت می شوند. آنها برای جبران حقارت شدید ناشی از سلطه طلبی والدین، به قدرت طلبی به دیگران روی می آورند.
- انتقام جویی : کودکانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته اند ، به جای کمک به جامعه به دنبال انتقام جویی هستند.
- اعتراف به ضعف و شکست : افردی که مورد بی اعتنایی و غفلت قرار گرفته اند، مایل به کناره گیری از جامعه و اعتراف به شکست هستند.
نظریه آدلر+pdf
سوالات متداول
نظریه ادلر به زبان ساده
آلفرد آدلر معتقد است که انسانها با احساس حقارت به دنیا میآیند و انگیزه اصلی آنها جبران این حس و رسیدن به برتری است. آدلر معتقد بود که این برتری جویی باعث رشد و پیشرفت فرد میشود. او همچنین تأکید میکند که روابط اجتماعی و احساس تعلق به جامعه برای سلامت روان اهمیت زیادی دارند. سبک زندگی هر فرد، که در کودکی شکل میگیرد، مسیری است که او برای رسیدن به اهداف خود انتخاب میکند و بر شخصیت و رفتار او تأثیر میگذارد.
نقاط قوت و ضعف نظریه آدلر
نقاط قوت : آدلر به اهمیت روابط اجتماعی در رشد شخصیت تاکید داشت، همین طور او احساس حقارت را به عنوان محرکی مثبت میدید که باعث رشد و پیشرفت می شود.
نقاط ضعف: برخلاف فروید تاکید کمی بر ناهشیار و اید داشت، همین طور مفاهیمی مثل تلاش برای برتری و خود خلاق مبهم هست و نمی توان آن را به طور علمی برسی کرد
نظریه آدلر در مورد ترتیب تولد
در نظریه آدلر، ترتیب تولد تأثیر مهمی بر شخصیت دارد:
فرزند اول: به دیگران محبت می کند و سازمان دهنده ی خوبی است
فرزند دوم: بسیار با انگیزه است، حس همکاری دارد و نسبتا رقابت جو است
فرزند آخر : به دیگران وابسته هست و نسبتا جاه طلب
تک فرزند: گرایش به کمالگرایی، وابستگی بیشتر به والدین و تمایل به دریافت توجه کامل دارد
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
