گوردون آلپورت : روانشناسی فردی
- روان شو
- نظریه پردازان

گوردون آلپورت بیش از هر نظریه پرداز دیگری بر منحصر به فرد بودن فرد تاکید می کرد. در نظریه شخصیت آلپورت، شخصیت به معنای سازمان پویا درون فردی که تحت تاثیر عوامل روانی و جسمانی قرار می گیرند تعریف کرد. همین طور صفات را به 3 دسته کلی تقسیم بندی کرد : 1. صفات مشترک، 2. آمادگی های شخصی، 3. آمادگی های انگیزشی و سبکی
زندگینامه آلپورت
- پدرش پزشک بود و خانه را به بیمارستان کوچکی تبدیل کرد. مادرش زنی مذهبی و متدین بود که به دین پروتستان پایبند بود.
- گوردون آلپورت در کودکی به فلسفه و مذهب علاقه داشت. او خود را فردی منزوی توصیف کرد که مهارتهای کلامی خوبی داشت اما در بازیها چندان قوی نبود.
- در سال ۱۹۱۵ وارد دانشگاه هاروارد شد و در رشتههای فلسفه و اقتصاد تحصیل کرد. بعدها به روانشناسی علاقهمند شد.
- در دوران تحصیل و تدریس، در ترکیه به تدریس زبان انگلیسی و جامعهشناسی پرداخت. پس از بازگشت به آمریکا، در مقطع دکتری روانشناسی در هاروارد تحصیل کرد و سپس تدریس روانشناسی شخصیت را آغاز کرد. این درس اولین درس رسمی روانشناسی شخصیت در آمریکا بود.
- گوردون آلپورت در وین با زیگموند فروید دیدار کرد و ماجرای پسربچهای را برای او تعریف کرد. فروید با سؤالهای خود تأثیر عمیقی بر دیدگاههای آلپورت درباره شخصیت گذاشت. این ملاقات باعث شد آلپورت نگاه عمیقتری به مفاهیم شخصیت و روانشناسی داشته باشد.
- پس از بازگشت به هاروارد، درس روانشناسی شخصیت را تدریس کرد و به پژوهش در زمینه شخصیت پرداخت.
- در سال ۱۹۳۹ رئیس انجمن روانشناسی آمریکا (APA) شد و جوایز معتبری همچون مدال طلا و جایزه خدمات برجسته علمی APA دریافت کرد.
- آلپورت که سیگار میکشید، در سال ۱۹۶۷ بر اثر سرطان ریه درگذشت.
نظریه شخصیت آلپورت

تعریف شخصیت از دیدگاه آلپورت
تعریف سال ۱۹۳۷: شخصیت به معنای سازمان پویا ، درون فردی ، شامل نظامهای روانی-جسمانی.
تغییر در تعریف سال ۱۹۶۱: رفتار و افکار مشخصه فرد را تعیین میکنند.
تغییرات مهم در تعریف:
- تأکید بر اینکه رفتار انسان تنها سازگاری نیست، بلکه بیانگر تعامل فعال او با محیط است.
- شخصیت همواره در حال تغییر و پویاست.
مولفه های آلپورت از تعریف شخصیت :
1.سازمان پویا:
دلالت بر یکپارچگی و ارتباط جنبههای گوناگون شخصیت و اینکه شخصیت همواره در حال رشد و تغییر هست.
2.روانی-جسمانی:
اهمیت همزمان جنبههای روانی و جسمانی در رشد شخصیت.
3.تعیینکننده:
شخصیت فعال است و نقشی در رفتار و افکار فرد دارد.
شخصیت از دیدگاه آلپورت، سازمان پویای درون فرد است که از نظامهای روانی-جسمانی تشکیل شده و رفتارها، افکار و سازگاریهای منحصر به فرد او را با محیط تعیین میکند. این تعریف بر پویایی، یکپارچگی و تعامل فعال فرد با محیط تأکید دارد.
اهمیت انگیزه های هشیار
گوردن آلپورت معتقد بود که بسیاری از رفتارها و تصمیمات انسان از انگیزههای هشیار و آگاهانه سرچشمه میگیرد و روانشناسان نباید تنها به تحلیل ناهشیار و عوامل پنهان رفتار بسنده کنند. او به ویژه بر نقش اهداف، ارزشها و برنامههای فعلی افراد در هدایت رفتار تأکید داشت. این دیدگاه، واکنشی به نظریات فروید، بر ناهشیار و تجربیات کودکی بود.
تجربه ملاقات آلپورت با فروید
یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری دیدگاه آلپورت، تجربه معروف او در ملاقات با فروید بود. آلپورت داستانی از کودک خردسالی تعریف کرد که عادت داشت در اتوبوس اشیای کثیف را جمع کند. او توضیح داد که این رفتار ممکن است به دلیل نگرانی مادر کودک درباره پاکیزگی باشد. فروید به جای پذیرش این توضیح آشکار، سعی کرد انگیزههای پنهان آلپورت را کشف کند و از او پرسید: «آیا این کودک تو هستی؟»
این تجربه برای آلپورت نشان داد که روانشناسی عمق گاهی بیشازحد به ناهشیار توجه میکند و از تحلیل واضحتر و منطقیتر بازمیماند. آلپورت احساس کرد که روانشناسان باید ابتدا انگیزههای آشکار و هشیارانه افراد را بررسی کنند، قبل از اینکه به دنبال دلایل پنهان و ناهشیار بگردند.
شخصیت انسانها، انعطافپذیر است و میتواند با انتخابهای درست تغییر کند
ویژگیهای شخصیت سالم از دیدگاه آلپورت
1.تأثیرگذاری رفتار:
- افراد سالم تنها واکنشپذیر نیستند، بلکه رفتارهای مبتکرانه و خلاق دارند.
- رفتار آنها به سمت ایجاد تنشهای مثبت نیز گرایش دارد.
2.رهایی از انگیزههای ناهشیار:
- افراد سالم انعطافپذیرتر و خودمختا تر هستند.
- تعارضات کودکی کمتر بر آنها تأثیر دارد.
3.شرایط کودکی سالم:
- تجربه دوران کودکی بدون آسیب، حتی با وجود چالشهای دوران بزرگسالی.
معیار های شخصیت پخته
1.گسترش خودپنداره:
- درگیر شدن در فعالیتها و روابط اجتماعی فراتر از خود.
- اهمیت علاقه اجتماعی، خانواده و معنویت.
۲. صمیمیت با دیگران:
- توانایی برقراری روابط عمیق و غیراستثماری.
- نگرش جنسی سالم و احترام به دیگران.
۳. ایمنی هیجانی و خودپذیری:
- متانت هیجانی و پذیرش ناکامیها و دردسرهای زندگی.
۴. واقعبینی:
- نگرش واقعبینانه به محیط و مشکلات.
- دوری از تحریف واقعیت و خودمداری.
۵. بینش و شوخطبعی:
- خودشناسی و توانایی خندیدن به خود.
- شوخطبعی غیرخصمانه و همراه با بینش.
۶. فلسفه یکپارچهکننده زندگی:
- وجود هدف و معنای زندگی (مذهبی یا غیرمذهبی).
- نگرش مذهبی پخته و دوری از تعصبات.
ماهیت انسان از دیدگاه آلپورت
از نظر آلپورت، هر فرد شخصیت منحصربهفردی دارد که نمیتوان آن را صرفاً با مقایسههای گروهی توصیف کرد، از نظر او ساختارهای شخصیتی مانند آمادگیهای بنیادی ، اصلی و ثانوی، برای درک رفتار و ماهیت افراد اهمیت دارند.
1. صفات مشترک:
- ویژگیهایی که در بین گروه بزرگی از افراد دیده میشوند.
- این صفات به پژوهشگران امکان میدهند افراد یک فرهنگ یا جامعه را با هم مقایسه کنند.
2. آمادگیهای شخصی:
- ویژگیهای منحصربهفرد هر فرد که مختص اوست و دیگران در آن سهیم نیستند.
- این آمادگیها برای درک شخصیت یک فرد خاص اهمیت بیشتری دارند.
- آلپورت این ویژگیها را بهصورت «ساختار عصبی-روانی کلی مخصوص فرد» تعریف کرد که میتواند رفتار انطباقی و سبکی فرد را هدایت کند.
سطوح آمادگیهای شخصی
آلپورت آمادگیهای شخصی را در سه سطح مرتب کرد:
الف) آمادگیهای بنیادی
ویژگیهایی که بر تمام رفتارهای یک فرد غالب هستند و زندگی او را شکل میدهند. تعداد کمی از افراد دارای آمادگیهای بنیادی هستند. مثال:
- دون کیشوت (فداکاری)
- نارسیسوس (خودشیفتگی)
- مارکی دو ساد (سادیسم)
ب) آمادگیهای اصلی
- شامل ۵ تا ۱۰ ویژگی برجسته است که زندگی فرد حول آنها متمرکز است.
- این ویژگیها معمولاً در توصیهنامهها یا توصیف شخصیت فرد توسط دوستان و آشنایان دیده میشوند.
- مثال: معاشرتی بودن، درونگرایی.
ج) آمادگیهای ثانوی
- ویژگیهایی که کمتر برجسته هستند اما در موقعیتهای خاص تأثیرگذارند.
- این آمادگیها مسئول رفتارهای خاص و موقتی هستند.
3.آمادگیهای انگیزشی و سبکی
آمادگیهای شخصی از نظر نیروی انگیزشی به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) آمادگیهای انگیزشی
- این آمادگیها از نیازها و سائقهای اساسی سرچشمه میگیرند و رفتار را آغاز میکنند.
- مثال: گرسنگی، نیاز به امنیت.
ب) آمادگیهای سبکی
- این آمادگیها رفتار را هدایت میکنند و به شیوهای که فرد کارها را انجام میدهد مرتبط هستند.
- مثال: آراستگی در لباس پوشیدن.
تفاوت اصلی: آمادگیهای انگیزشی رفتار را آغاز میکنند، در حالی که آمادگیهای سبکی آن را هدایت میکنند.
خودمختاری کارکردی آلپورت

آلپورت معتقد بود که انسانها بعضی از رفتارها یا انگیزهها را فقط به خاطر خود آن رفتار انجام میدهند، نه به دلیل نیازها یا خاطرات گذشته. او میگوید وقتی یک انگیزه در طول زمان از دلیل اولیهاش جدا شود و به خودش مستقل باشد، به آن “خودمختاری کارکردی” میگویند.
به زبان سادهتر، این نظریه میگوید رفتارها و انگیزههای انسان میتوانند در طول زمان تغییر کنند و دیگر نیازی به ریشهیابی در گذشته یا دلایل اولیه نداشته باشند. بلکه میتوان آنها را با دلایل و اهداف فعلی توضیح داد.گ
مثال: ممکن است کسی برای تأمین غذا باغبانی را شروع کند، اما با گذشت زمان، به خودِ باغبانی علاقهمند شود و این کار را به خاطر لذت خودش انجام دهد.
یا در مثال دیگر : اگر به دانشآموزی برای حل یک پازل پول بدهند، ممکن است او ابتدا برای پول کار کند. اما وقتی پول تمام شود، اگر همچنان به حل پازل ادامه دهد، نشاندهنده این است که انگیزه جدیدی پیدا کرده و از انگیزه اصلی (پول) مستقل شده است.
آلپورت معتقد بود که نظریههایی مثل اصل لذت فروید و کاهش سائق در روانشناسی سنتی (مثل رفتارگرایی) کافی نیستند. او گفت این نظریهها بیشتر به گذشته و ریشههای انگیزهها توجه میکنند، در حالی که بسیاری از رفتارهای ما بر اساس اهداف و خواستههای کنونی شکل میگیرند.
مواردی که شامل خودمختاری کارکردی نمیشوند:
- نیازهای زیستی مثل گرسنگی و خواب.
- رفتارهای بازتابی مثل پلک زدن.
- رفتارهایی که هنوز در حال شکلگیری هستند.
- رفتارهایی که ناشی از روانرنجوری یا بیماریهای روانی هستند.
تفاوت دیدگاه فروید و آلپورت

1. رویکرد به انگیزش و ناهشیار
- فروید تأکید زیادی بر ناهشیار به عنوان عامل اصلی رفتارها و افکار انسان داشت. او معتقد بود که بسیاری از انگیزهها و رفتارهای انسان از تکانههای ناهشیار ناشی میشوند و این تکانهها غالباً ریشه در تجربیات کودکی دارند. نهاد، خود، و فراخود در نظریه فروید، عناصر اصلی شخصیت هستند که به تعامل بین انگیزههای ناهشیار و سازوکارهای دفاعی میپردازند.
- آلپورت بر انگیزههای هشیار و نقش آنها در رفتار انسان تأکید داشت. او باور داشت که افراد بالغ و سالم به طور کلی از دلایل رفتارهای خود آگاه هستند و انگیزشهای هشیار نقش مهمی در تصمیمگیریها و تعاملات روزمره ایفا میکنند. او معتقد بود که روانشناسی نباید صرفاً بر ناهشیار متمرکز باشد و باید انگیزههای آشکار و هشیار را نیز بررسی کند.
2. دیدگاه درباره رشد شخصیت
- رشد شخصیت از دید فروید در دوران کودکی و در مراحل مختلف رشد روانی-جنسی (مانند مرحله دهانی، مقعدی، آلتی، نهفتگی و تناسلی) شکل میگیرد. او معتقد بود که تجربیات اولیه کودکی تأثیر دائمی بر شخصیت فرد دارند و بسیاری از مشکلات روانی ریشه در این تجربیات دارند.
- آلپورت بر این باور بود که شخصیت در طول زندگی قابل رشد و تغییر است و محدود به دوران کودکی نیست. او تأکید داشت که بزرگسالان سالم میتوانند انگیزهها و ویژگیهای شخصیتی جدیدی را توسعه دهند و رفتار آنها به وسیله اهداف و ارزشهای کنونیشان هدایت میشود، نه صرفاً تجربیات گذشته.
3. ماهیت شخصیت
- فروید شخصیت را مجموعهای از تعارضات بین نهاد (غریزههای اولیه)، خود (رابط بین نهاد و واقعیت)، و فراخود (استانداردهای اخلاقی و اجتماعی) میدانست. او بر نقش تنش و تعارض در شکلگیری شخصیت تأکید داشت.
- آلپورت شخصیت را یک سازمان پویا تعریف کرد که شامل جنبههای روانی و جسمانی است. او به هماهنگی، پویایی، و منحصر به فرد بودن شخصیت تأکید داشت و شخصیت را نه صرفاً یک سیستم تعارضی، بلکه به عنوان یک سیستم منسجم که رفتار و افکار فرد را هدایت میکند، میدید.
4. تأکید بر سلامت روان و شخصیت سالم
- فروید بیشتر بر جنبههای آسیبشناختی شخصیت و روانشناسی ناهنجاری متمرکز بود. نظریه او عمدتاً برای توضیح و درمان اختلالات روانی طراحی شده بود و کمتر به جنبههای مثبت و سالم شخصیت پرداخت.
- گوردن آلپورت به جای تمرکز بر اختلالات، بیشتر به شخصیت سالم و پخته توجه داشت. او ویژگیهای افرادی که از لحاظ روانی سالم هستند را بررسی کرد و آنها را به عنوان الگوهایی برای رشد شخصیت معرفی کرد. آلپورت بر خودمختاری، انعطافپذیری، و خلاقیت افراد سالم تأکید داشت.
5. نگرش به گذشته و آینده
- فروید معتقد بود که گذشته، به ویژه دوران کودکی، عامل اصلی شکلگیری شخصیت است. رفتارهای فعلی افراد را بازتابی از تجربیات و تعارضات گذشته میدانست.
- گوردن آلپورت بیشتر به آینده و اهداف کنونی افراد توجه داشت. او معتقد بود که رفتار انسان توسط اهداف، ارزشها و انگیزههای فعلی هدایت میشود و گذشته تنها بخشی از این مسیر است.
سوالات متداول
از نظر گوردن آلپورت، شخصیت و انگیزش ارتباطی عمیق و پویا دارند. او معتقد بود که انگیزههای انسان با تکامل شخصیت تغییر میکنند و از انگیزههای ابتدایی (مانند نیازهای زیستی) به انگیزههای پیچیدهتر و خودمختارتر تبدیل میشوند.
یکی از مفاهیم کلیدی او در این زمینه "خودمختاری کارکردی" است. بر اساس این مفهوم:
انگیزههایی که ابتدا به دلایل بیرونی یا ابتدایی شکل میگیرند، ممکن است با گذر زمان از اهداف اولیه خود جدا شوند و به اهداف درونی و مستقل تبدیل شوند.
شخصیت بالغ از انگیزههایی هدایت میشود که به خودی خود معنادار هستند، نه صرفاً برای رفع نیازهای اولیه یا اجبارهای خارجی.
به طور خلاصه، آلپورت انگیزش را بهعنوان نیروی محرکهای میدانست که با رشد و بلوغ شخصیت، پیچیدهتر و مستقلتر میشود.
ابهام در تعریف مفاهیم: مفاهیمی مانند "انگیزههای درونی" و "بلوغ روانی" گاهی مبهم و دشوار برای سنجش علمی تلقی میشوند.
تمرکز بر فردگرایی: برخی منتقدان معتقدند او بیشازحد بر فردگرایی تأکید کرده و جنبههای اجتماعی و فرهنگی شخصیت را کمرنگ دیده است.
محدودیت کاربرد نظریات: نظریههای آلپورت به دلیل تمرکز بر موارد خاص، کمتر برای پیشبینی رفتار عمومی یا گسترده کاربردی هستند.
کمتوجهی به تأثیر موقعیت: برخلاف روانشناسان اجتماعی، آلپورت نقش موقعیتها و زمینهها را در شکلگیری شخصیت بهطور کامل در نظر نگرفت.
"شخصیت: تفسیر روانشناختی" (1937)
بررسی عمیق شخصیت، نظریهها و روشهای پژوهش در روانشناسی شخصیت."ماهیت تعصب" (1954)
تحلیل عوامل روانی و اجتماعی مرتبط با تعصب و تبعیض."الگوی رشد فردی" (1961)
بررسی رشد انسان و اهمیت انگیزههای درونی در خودمختاری و تحقق خویشتن."نامههای جنی" (1965)
تحلیل شخصیت از طریق نامههای یک زن معمولی، رویکردی خلاقانه به مطالعه شخصیت
آلپورت گرایش مذهبی را به دو نوع تقسیم کرد: درونی و بیرونی.
- گرایش مذهبی درونی به معنای پذیرش دین به عنوان یک ارزش درونی و عمیق است. افراد دارای این گرایش، دین را بهطور صادقانه و برای رشد شخصی و اخلاقی دنبال میکنند.
- گرایش مذهبی بیرونی به استفاده ابزاری از دین برای اهدافی مانند امنیت، پذیرش اجتماعی یا منفعت شخصی اشاره دارد.
تحقیقات او نشان داد که افراد با گرایش مذهبی درونی معمولاً رفتارهای اخلاقیتر و همدلانهتری دارند، در حالی که گرایش بیرونی ممکن است با تعصب و رفتارهای سطحی همراه باشد.
برای مطالعه بیشتر
- کتاب نظریه های شخصیت/فیست/فصل12
- en.wikipedia.org
- psychology.fas.harvard.edu
- www.verywellmind.com
- psycnet.apa.org
ماخذ:B2n.ir
چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟
میانگین 0 / 5. افراد 0
