رولو می : روانشناسی وجودی (روانشناسی اگزیستانسیالیسم)

رولو می روانشناسی وجودی
0
(0)
مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم، روان شناسی وجودی  از اروپا به ایالات متحده گسترش یافت. روان شناسی وجودی در فلسفه یرکگارد، نیچه ، هایدگر، سارتر و فیلسوفان اروپایی دیگر ریشه دارد. اولین روان شناسان و روان پزشکان وجودی نیز اروپایی بودند و بینزوانگر، باس ، ویکتور فرانکل و چند تن دیگر را شامل می شدند.
 
برای مدت تقریباً ۵۰ سال مهم ترین سخنگوی روان شناسی وجودی در ایالات متحده رولو می بود. رویکرد او بر مبنای پژوهش علمی کنترل شده استوار نبود، بلکه بر پایه تجربه بالینی قرار داشت. او افراد را به صورتی که در  زمان حال زندگی می کنند در نظر داشت و معتقد بود که آنها در نهایت مسئول آنچه هستند خواهند شد.
 

رولو می، باور داشت که خیلی از افراد جرأت ندارند با سرنوشت خود مواجه شوند و در جریان گریختن از آن بیشتر آزادی خود را از دست میدهند آنها با نفی کردن آزادی خودشان از مسئولیت پذیری می گریزند.

 

آنها که تمایلی به انتخاب کردن ندارند، آگاهی خود را درباره اینکه کیستند، از دست می دهند و دچار احساس بی معنایی و بیگانگی میشوند. از سوی دیگر افراد سالم، سرنوشت خود را به چالش میکشند آزادی خود را گرامی می دارند و با خود و دیگران صادقانه زندگی میکنند آنها میدانند که مرگ اجتناب ناپذیر است و جرات زیستن در زمان حال را دارند.

فردیک نیچه

هیچ گونه واقعیتی وجود ندارد و تنهای چیزی که وجود دارد، تفسیر است.

رولومی
نظریه رولومی
  • رولو می، حدود 115 سال پیش در شهر آدا، واقع در ایالت اوهایو متولد شد و فرزند اول از شش فرزند خانواده بود.
 

  • می با پدر و مادرش که اغلب با هم دعوا می کردند و سرانجام از هم جدا شدند صمیمی نبود. پدر می که منشی انجمن مسیحی مردان بود، هنگام نوجوانی او غالباً سفر می کرد و مادرش اغلب بچه ها را به حال خودشان رها می کرد و به قول رولومی او سلیطه در گردش بود.
 

  • رولو می، دو ازدواج ناکام خود را به رفتار پیش بینی ناپذیر مادر و روان پریشی خواهر بزرگش نسبت داد.
 

  • او در نوجوانی به هنر و ادبیات علاقه مند شد و این علاقه را همیشه حفظ کرد. او ابتدا به کالج دانشگاه ایالتی میشیگان رفت و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد.
 

  • رولو می ظرف ۳ سال بعدی روندی را پیش گرفت که خیلی شبیه روندی بود که اریکسون ۱۰ سال قبل طی کرده بود. او در سرتاسر اروپای شرقی و جنوبی به عنوان نقاش پرسه زد و به نقاشی کردن و مطالعه هنر بومی پرداخت.
 

  • تجربه دیگری در اروپا نیز تأثیر ماندگار بر او گذاشت؛ یعنی حضور یافتن او در سمینارهای تابستان ۱۹۳۲ آلفرد آدلر در یک مهمانسرا واقع در کوه های وین بود. رولو می ، آدلر را خیلی تحسین کرد و در آن زمان درباره رفتار انسان و خودش خیلی چیزها آموخت.
 

  • بعد از اینکه می در سال ۱۹۳۳ به ایالات متحده برگشت در مدرسه علمیه الهيات نيويورک ، همان جایی که راجرز ۱۰ سال قبل می رفت ثبت نام کرد. اما او برخلاف راجرز برای کشیش شدن وارد این مدرسه نشد، بلکه میخواست برای سؤال هایی درباره ماهیت انسانها ،پاسخ هایی پیدا کند.
 

  • بیماری سل باعث شد، رولو می عمیق ترین تجربه زندگی اش را داشته باشد. او درآسایشگاه بستری شد. در آن زمان برای بیماری سل درمانی وجود نداشت و او به مدت یک سال و نیم نمی دانست آیا زنده می ماند یا می میرد.
 
 
  •  او می دید که بیماران دور و بر او که تسلیم بیماری شدند، همان هایی بودند که می مردند و ، آنهایی که با بیماری خود مبارزه می کردند، زنده می ماندند. ” فقط بعد از اینکه مبارزه را شروع کردم و مسئولیت این واقعیت را پذیرفتم که این من هستم که به سل مبتلا شده است، جرأت پیدا کردم که به میل خود زندگی کرده و آخرین پیشرفت را کنم”.
 
 
  • می در مدت بیماری  خود مشغول نوشتن کتابی درباره اضطراب بود. او فروید را تحسین کرد اما بیشتر تحت تأثیر نظر کی یرکگارد درباره اضطراب به عنوان ، تلاشی علیه نیستی یعنی از دست دادن هشیاری قرار گرفت. بعد از اینکه می از بیماری بهبود یافت رساله خود را درباره اضطراب نوشت و سال بعد آن را با عنوان معنی اضطراب منتشر کرد.
مارتین هایدگر

هیچ دلیلی برای زندگی وجود ندارد، تاز مانی که هریک از ما تصمیم بگیریم کدام دلایل و توضیحات را باور کنیم." این زندگی من است و من هر طور که خودم صلاح می دانم عمل خواهم کرد تا بهترین زندگی را داشته باشم، و برایم فرقی ندارد دیگران در باره ی من چه فکر می کنند"

روانشناسی وجودی چیست؟ نظریه رولومی

💡برای درک بهتر وجودنگری  و نظریه رولومی به این 5 فرض مهم آن دقت کنید

 

1. وجود مقدم بر جوهر است : یعنی ابتدا انسان به دنیا می آید (پیدا کردن وجود) و بعد با انتخاب ها ، تصمیمات و تجربه اش، جوهر و ماهیت خودش را می سازد. در واقع وجودنگر ها معتقدند در خلقت انسان هیچ هدف و رسالت از پیش تعیین شده ای وجود ندارد و خودش تصمیم می گیرد که چه گونه زندگی کند و چه کسی باشد.

 

2. وجود گرا های مخالف جدا کردن ذهنیت از عینیت هستند:  زیرا این جداسازی تعامل زنده و واقعی انسان را با جهان بیرون نادیده می گیرد و به درک ناقص از انسان می انجامد. برای مثال فردی که به یک تابلوی نقاشی نگاه می کند، تجربه او از اثر هنری ترکیبی از برداشت ذهنی و واقعیت بیرونی است.

 

3. معنای زندگی : افرد در جستوجوی  معنایی برای زندگی خود هستند.

 

4. مسئولیت پذیری: وجود گرا ها معتقدند ما در قبال آنچه هستیم و آنچه خواهیم شد مسئولیم. ما نمی توانیم والدین ، معلمان ، خدا یا اوضاع و احوال را سرزنش کنیم. ما می توانیم آنچه را که می توانیم بشویم ، انتخاب کنیم یا تصمیم بگیریم از قبول مسئولیت و انتخاب فرار کنیم.

 

5. وجودی ها ضد نظری هستند: از نظر آنها نظریه ها انسان را بیشتر انسانیت زدایی می کند زیرا قادر نیست تجربه های انسانی را کامل توضیح دهد. وجودی ها بر این باورند که هر انسانی موجودی منحصر به فرد، آزاد و پویا هست در حالیکه نظریه ها انسان را به مجموعه ای قواعد و قوانین تقلیل می دهند.

اصطاحات مهمتوضیحات
وجودآگاهی از "بودن" و تجربه خود در جهان (بودن در دنیا)
اصالتزندگی کردن بر اساس ارزش ها، باور ها و انتخاب های خود فرد
اضطراب وجودیمنابع اضطراب وجودی شامل : آگاهی از مرگ ، مسئولیت پذیری ، پوچی و تنهایی
گناه وجودیآگاهی به ناقص بودن در مسئولیت هایمان نسبت به خود، دیگران و جهان
انوع عشقمهرورزی(عشق نامشروط)/ فیلیا(دوست صمیمی غیر جنسی)/اروس(پیوند با دوام با کسی)/ میل جنسی/

3 سطح از بودن در دنیا

سه سطح بودن در نیا
رولو می. روانشناسی وجودی

⭕ما در ارتباط با سه سطح از دنیای خود وجود داریم  :

 

  • بودن در طبیعت (umwelt): شامل رابطه ما با جنبه های زیستی و مادی دنیا است. به عنوان مثال فردی برای پیاده روی، به پارک می رود و از هوای تمیز و صدای بلبل ها لذت می برد. این تجربه به حس ارتباط با جهان فیزیکی مربوط می شود.

 

  • بودن با دیگران (mitwelt) : شامل ارتباطات و تعاملات انسانی است. این سطح به انسان کمک می کند تا حس تعلق ، همبستگی و رشد شخصی را تجربه کند. اما در عین حال با چالش هایی مثل قضاوت و سوء تفاهم همراه هست.

 

  • بودن برای خود (eigenwelt) : شامل ارتباط انسان با خود و آگاهی از وجود خویش هست.این سطح شامل خود شناسی، خودآگاهی ،و ارتباط فرد با ارزش ها و معنای زندگی می شود.
 
 
 از نظر رولو می ، افرد سالم به طور همزمان در “بودن در طبیعت” ، “بودن با دیگران” ، “بودن با خود” زندگی می کنند. آنها با دنیا طبیعی سازگار می شودند، با دیگران به عنوان انسان ارتباط برقرار می کنند و از معنی تمام این تجربیات آگاهی عمیقی دارند. در واقع افراد اصیل باطبیعت، با دیگران و با خودشان صداقت دارند.

اضطراب وجودی

اضطراب وجودی در اثر آگاهی از مسائل مهمی مثل : مرگ ، آزادی ، تنهایی و بی معنایی ایجاد می شود. این اضطراب بخشی طبیعی از زندگی اصیل است و نمی توان آن را به طور کامل حذف کرد.این اضطراب می تواند فرد را به سمت خودشناسی ، یافتن معنی در زندگی و رشد هدایت کند.

 

آگاهی از مرگ : نخستین منبع اضطراب ما از این موضوع نشات می گیرد که ما و عزیزانمان روزی خواهیم مرد.

 

تنهایی : آگاهی از اینکه هر فرد در نهایت تنها است هر چند که با دیگران صمیمی و نزدیک باشد. برای مثال ممکن است دیگران نخواهند با ما باشند یا ما را طرد کنند.

 

بی معنایی : نبود هدف یا معنا در زندگی می تواند باعث حس پوچی و بی معنایی در ما شود.

 

آزادی : آزادی هم موهبت و هم چالش محسوب می شود. آزادی باعث اضطراب وجودی می شود، زیرا تعداد گزینه ها برای انتخاب بی نهایت هست  و هیچ تضمینی برای آنها وجود ندارد.

 برای مثال کسی که بین 2000 تا رشته دانشگاهی باید فقط یک رشته را انتخاب کند، این فرد آزادی عمل زیادی دارد ولی ممکن است دچار اضطراب و نگرانی شود چون انتخاب او آینده شغلی و مالی اش را شکل می دهد و  باید مسئولیت این تصمیم مهم خودش را بپذیرد.

رواندرمانی اگزیستانسیال: روانشناسی وجودی رولو می

روانشناسی اگزیستانسیالیسم
روانشناسی اگزیستانسیالیسم(رولو می ). روانشناسی وجودی رولو می

 مشاورانی که رویکرد وجود گرا دارند از نقشهای واحد و یکسانی استفاده نمی کنند. هر مراجعی انسانی منحصر به فرد محسوب میشود. به همین دلیل، مشاوران نسبت به همه جوانب شخصیت مراجعان حساس هستند ( مثل صدا ، طرز ایستادن و راه رفتن، طرز نشستن، حرکات صورت، حتی لباس و حرکات ظاهراً بی اراده بدن).

 

درمانگر اگزیستانسیال، تلاش میکنند تا با مراجعان صداقت و صمیمت داشته باشند و با آنها وارد رابطه عمیق و شخصی می شوند. مشاوران تلاش می کنند که در همین جا و همین لحظه در همین زمان حال  با مراجعان همراه باشند. 

 

 بنابراین مشاوران وجود گرا معمولاً تجربه های شخصی خود را برای مراجعان تعریف میکنند تا رابطه را عمیق تر بسازند و مراجع متوجه شود که مشاور مثل او انسانی است با مشکلات و گرفتاریهای خاص خود که تا حدی به مشکلات او شباهت دارند.

 

در این رویکرد تمرکز بر این است که فرد در زمان حال زندگی پر بازده داشته باشد نه اینکه به فکر بهبود گذشته خود باشد. مشاوران وجود گرا به بررسی نگرانی های اصلی انسان، مثل مرگ، آزادی، تنهایی و بی معنایی می پردازند.

 

 

 مرگ :  یکی از مسائل اصلی که همه انسان ها باید با آن مواجه شوند، واقعیتی به نام مرگ است. مردم به شیوه های مختلف از موضوع مرگ فرار میکنند، از جمله، آسیب ناپذیر بودن به بیماری یا مرگ یا باور داشتن به یک ناجی افسانه ای که به طریقی مانع از مرگ آنها می شود. 

 

با این حال، فوت یکی از عزیزان مثلاً پدر مادر فرزند خواهر یا برادر، همسر، دوست یا حیوان خانگی، فرد را با واقعیتی به نام فناپذیری و مرگ خودش مواجه میسازد. مشاور وجود گرا به مراجع کمک میکند تا با مسئله مرگ مواجه شود و در عین حال، زندگی را با اصالت هر چه بیشتر قبول کند و “زندگی خود را زندگی کند” و همچنین فناپذیری خود و عزیزانش را واقع بینانه بپذیرد.

ژان پل سارتر

انسان ها بدون معنا نمی توانند زندگی کنند.اما تعداد معنا های خوب زیاد است و حتی تعداد روش های موجود برای یافتن بهترین معنا نیز زیاد است. در نتیجه هیچ آرمان و رسالتی در فرای واقعیت وجود ندارد. سارتر این بلاتکلیفی را دشوار و ناخوشایند می دانست.

 بی معنایی:  مشاوران وجود گرا بر اراده مردم برای یافتن معنا، یا جستجوی واقعی برای معنا، به عنوان انگیزه اصلی در انسان ها تأکید دارند. 

وجودگرا ها معتقدند : خداوند انسان را خلق نکرده که تا یک وظیفه خاص را انجام دهد ، یا معنای خاصی در زندگی داشته باشد. وقتی به دنیا می‌آییم هیچ چیزی با خودمان نمی‌آوریم. بنابراین ما ابتدا وجود داریم و بعد یک معنا یک رسالت یا یک تعریف برای خودمان به وجود می‌آوریم.

 

 

آزادی :  مشاوران وجودگرا معتقدند که ، مراجعان آنها آزادند تا تصمیم بگیرند زندگی خود را به رغم گذشته خود با همه دردها ،رنج ها و تروماها ، با اصالت هر چه تمام تر زندگی کنند. بنابراین آنها به مراجعان کمک می کنند، دائم به فکر گذشته نباشند و در عوض از زمان حال و مخصوصاً از آزادی خود برای انتخاب کردن ارزش های خود آگاه باشند.

 

 

تنهایی :  انسان تنها به دنیا می آید و تنها از دنیا می رود. این یک واقعیت وجودی است که همه باید با آن مواجه شوند کشمکش با تنهایی یا انزوا و آرزوی داشتن روابطی محبت آمیز و صمیمیت با دیگران مسائل مهمی هستند و به همین دلیل در مشاوره وجودی برسی می شود. مشاوران اگزیستانسیالیست به مراجعان کمک می کنند تا با احساس انزوای خود به شیوه ای اصیل تر مقابله کنند.

 

 

⭕ نظریه وجود گرایی مشاوران را به فنون و روشهای مشخصی محدود نمی کند. رویکرد وجود گرا، در مقایسه با سایر رویکردهای مشاوره از فنون کمتری برخوردار است. این ضعف ظاهری (یعنی نبود ترفندهای درمانی و لغات تخصصی) نوعی قوت است، زیرا به مشاوران وجود گرا اجازه می دهد تا فنونی را از سایر رویکردهای مشاوره به امانت بگیرند.

درمانگران وجودی فنون یا روش خاصی ندارد که بتوان آن را برای همه مراجعان اجرا کرد.

تصمیم برای تغییر شغل (از دید روانشناسی وجودی)

مینا شغل کارمندی دارد، اما احساس رضایت و معنا در زندگی اش نمی کند. او همواره حس می‌کند کاری که انجام می‌دهد با ارزش‌ها و علایق واقعی‌اش همخوانی ندارد.

 

حالا این وضعیت مینا را بر اساس روانشناسی اگزیستانسیالیسم  و دیدگاه رولو می برسی می کنیم: 

 

1. بی معنایی : مینا احساس بی‌معنایی می‌کند زیرا شغلش با ارزش‌ها و اهداف درونی او سازگار نیست. این خلأ وجودی ناشی از نادیده گرفتن تمایلات واقعی خود است.

 

2. اضطراب وجودی : هنگامی که مینا به تغییر مسیر شغلی فکر می‌کند، دچار اضطراب می‌شود. این اضطراب طبیعی است زیرا انتخاب شغل جدید می‌تواند همراه با خطر و عدم اطمینان باشد. این نوع اضطراب از دید رولو می فرصتی برای رشد است، نه مشکلی که باید از آن اجتناب کند.

 

3. آزادی و مسئولیت : مینا می‌داند که اگر مسیر شغلی خود را تغییر دهد، این تصمیم می‌تواند تأثیرات مالی و اجتماعی داشته باشد. او همچنین باید مسئولیت موفقیت یا شکست در شغل جدید را بپذیرد. این آگاهی از آزادی همراه با مسئولیت، باعث ایجاد اضطراب وجودی می‌شود.

 

4. اصالت : اگر مینا تصمیم بگیرد شغلی را انتخاب کند که با علایق واقعی و ارزش‌هایش همخوانی داشته باشد (مثلاً تدریس هنر یا راه‌اندازی یک کسب‌وکار کوچک)، او به سمت یک زندگی اصیل حرکت کرده است. این انتخاب ممکن است دشوار باشد، اما او به حقیقت وجودی خود نزدیک‌تر خواهد شد.

 

5. گناه وجودی : اگر مینا تصمیم بگیرد به شغل فعلی خود ادامه دهد، ممکن است احساس گناه وجودی کند؛ زیرا می‌داند که در حال نادیده گرفتن استعدادها و آرزوهای واقعی خود است.

 

6. تنهایی: اگر تصمیم به تغییر شغل بگیرد، ممکن است حس کند از حمایت اطرافیان خود دور می‌شود یا در این مسیر تنها است.

 

مشکل مینا در هر سه سطح “بودن در جهان” حضور دارد، اما اصلی‌ترین چالش او در سطح “بودن با خود” است. او نیاز دارد که به ارزش‌ها و اهداف درونی خود توجه کند و از فشارهای اجتماعی و محدودیت‌های محیطی فراتر برود تا بتواند زندگی معنادار و اصیلی برای خود بسازد.


 در واقع او با خودآگاهی از نارضایتی درونی، و فاصله‌ای که بین ارزش‌های واقعی‌اش و شغل فعلی‌اش وجود دارد، روبه‌رو است. این عدم هماهنگی باعث ایجاد اضطراب می‌شود. مینا احساس می‌کند که خودش را به دلیل پیروی از انتظارات بیرونی نادیده گرفته است.

سوالات متداول

جملات رولو می

  • بسیاری از مردم از ترس تنها شدن خود رنج می برند و به همین دلیل اصلا خود را نمی یابند
  • افسردگی ناتوانی در ساختن آینده است
  • نفرت متضاد عشق نیست. بلکه بی تفاوتی مخالف عشق هست

روانشناسی اگزیستانسیالیسم شاخه از روانشناسی است که به برسی : آزادی ، بی معنایی ، مسئولیت پذیری ، اضطراب و مرگ می پردازد . و تاکید اصلی آن بر انتخاب آگاهانه و زندگی اصیل هست

ولو می، روانشناس اگزیستانسیالیست، کتاب‌های تأثیرگذاری نوشته که بر اضطراب، عشق و معنای زندگی تمرکز دارند. برخی از مهم‌ترین آثار او:

  1. اضطراب جایگاه انسان (The Meaning of Anxiety) – بررسی اضطراب از دیدگاه روانکاوی و اگزیستانسیالیسم.
  2. عشق و اراده (Love and Will) – تحلیل تعارض بین عشق و اراده و تأثیر آن بر مشکلات روانی.
  3. کشف هستی (Existence) – مجموعه‌ای از مقالات درباره روان‌درمانی اگزیستانسیال.
  4. انسان در جستجوی خود (Man’s Search for Himself) – بررسی بحران هویت و تنهایی در انسان مدرن.
  5. شجاعت خلق کردن (The Courage to Create) – درباره خلاقیت و چگونگی غلبه بر ترس برای نوآوری.

مکتب اگزیستانسیالیسم بر محوریت وجود فرد، آزادی، انتخاب و مسئولیت تأکید دارد. در این دیدگاه، انسان در ابتدا وجود دارد و سپس از طریق انتخاب‌هایش، ماهیت و هویت خود را می‌سازد؛ به عبارتی، “وجود بر ماهیت مقدم است.” برخی از نکات کلیدی این مکتب عبارتند از:

  • آزادی و انتخاب: انسان آزاد است و در هر لحظه باید تصمیم بگیرد؛ این آزادی همزمان با مسئولیت‌های بزرگ همراه است.
  • مسئولیت فردی: هر فرد برای انتخاب‌هایش و عواقب آن‌ها پاسخگو است و نمی‌تواند دیگران یا شرایط را بهانه‌دار کند.
  • بی‌معنایی و جستجوی معنا: در جهانی که ارزش‌ها و معناهای از پیش تعیین‌شده وجود ندارد، هر فرد باید به دنبال معنا و هدف زندگی‌اش بگردد.
  • اضطراب و انزوا: آگاهی از آزادی و مسئولیت بی‌پایان می‌تواند منجر به اضطراب و احساس انزوا شود، اما این تجربه نیز بخشی از فرآیند شکل‌گیری اصالت و خودآگاهی است.
  • اصالت (Authenticity): زندگی بر اساس باورها و ارزش‌های درونی، بدون پذیرش بی‌چون و چرای استانداردهای اجتماعی، از اصول اساسی اگزیستانسیالیسم به شمار می‌آید.

به طور خلاصه، مکتب اگزیستانسیالیسم بر این باور است که هر فرد باید به صورت فعال و آگاهانه زندگی کند و از طریق انتخاب‌هایش، معنایی برای وجود خود خلق کند، حتی در مواجهه با عدم قطعیت و بی‌معنایی جهان

 

 

 📚 برای مطالعه بیشتر 

 

 
 
 
 
  • کتاب اصول و مبانی مشاوره/ ساموئل گلادینگ/ فصل7
 
  • کتاب نظریه های شخصیت/فیست/ فصل11
 
  • کتاب نظریه های روان درمانی پروچسکا/ فصل 4

ماخذ: B2n.ir

چه قدر این مطلب براتون مفید بود؟

میانگین 0 / 5. افراد 0

روان شو وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *